در این درس به 8 هدف آموزشی خواهیم پرداخت
اغلب اوقات شما به چیزی به عنوان "سیاسی" اشاره می کنید یا از عبارت "همه چیز در مورد سیاست" استفاده می کنید. در سطح بسیار ابتدایی، به جنگ قدرت بین افراد یا گروه ها اشاره دارد. ایده اصلی این است که سیاست فرآیند مانور برای ابراز منافع رقیب است.
مجموعه فعالیت هایی که از طریق آن افراد به صورت گروهی تصمیم می گیرند یا روابط قدرت را بین افراد شکل می دهند، مانند توزیع منابع یا موقعیت، سیاست است. از طریق سیاست، مردم قوانین کلی را که تحت آن زندگی می کنند، ایجاد، حفظ و اصلاح می کنند. این یک فعالیت اساسا اجتماعی است که از یک سو با وجود تنوع و تعارض و از سوی دیگر تمایل به همکاری و اقدام جمعی مرتبط است.
سیاست همچنین به عنوان جستجوی حل تعارض به جای حل واقعی تعارض دیده می شود زیرا همه درگیری ها قابل حل نیستند. اصطلاح "سیاست" ممکن است به طور مثبت در زمینه راه حل سیاسی غیرخشونت آمیز و سازشکارانه یا با مفهومی منفی مانند "هنر یا علم دولت یا احزاب سیاسی" به کار رود.
هیچ پاسخ واحدی برای این سوال وجود ندارد که "سیاست چیست؟" مانند بسیاری از مفاهیم سیاسی، سیاست نیز خود یک مفهوم مورد مناقشه است.
شاخه ای از علوم اجتماعی که به مطالعه سیاست می پردازد، علوم سیاسی نامیده می شود.
در زندگی روزمره، اصطلاح «سیاست» به نحوه اداره کشورها و شیوه هایی که دولت ها قوانین و قوانین وضع می کنند اشاره دارد. سیاست را می توان در گروه های دیگر مانند شرکت ها، باشگاه ها، مدارس و کلیساها نیز مشاهده کرد.
کلمه سیاست از کلمه یونانی باستان politikos به معنای "شهروند" گرفته شده است. در اصل، سیاست به روابط عمومی بین خود شهروندان اطلاق می شود. ربطی به احزاب و سیاستمداران نداشت. سیاست درباره شیوههایی بود که شهروندان عادی با یکدیگر در میان خطوط اختلاف، در مورد مسائل عمومی یا منافع مشترک درگیر شدند.
بیایید به دیدگاه قدیمی تر و غنی تر از سیاست نگاه کنیم.
فیلسوف معروف یونانی ارسطو می نویسد که انسان حیوانی سیاسی است. او در کتاب خود، سیاست، استدلال کرد که عنصر کلیدی سیاست، کثرت یا تنوع علایق و دیدگاهها است. مردم همه متفاوت هستند و علایق متفاوتی دارند. سیاست راهی است که افراد با پیشینههای مختلف و با دیدگاههای گوناگون، برای حل مشکلات عمومی بر سر منافع متضاد خود مذاکره میکنند. از این نظر، سیاست می تواند همه جا باشد و همه را درگیر کند.
در سال 1532، نیکولو ماکیاولی در شاهزاده خود نوشت که سیاست در درجه اول داشتن و حفظ قدرت است. او گفت که بدون قدرت، یک رهبر نمی تواند کاری انجام دهد.
در سال 1651، توماس هابز کتاب لویاتان را در مورد سیاست نوشت. او نوشت که افرادی که به صورت گروهی زندگی می کنند اغلب در ازای حمایت دولت از برخی حقوق خود چشم پوشی می کنند.
در دهه 1800، جان استوارت میل ایده "لیبرال" سیاست را توسعه داد. میل گفت که دموکراسی مهمترین تحول سیاسی دهه 1800 است. وی گفت که باید از حقوق فردی در برابر دولت حمایت بیشتری صورت گیرد.
در حدود قرن نوزدهم، احزاب سیاسی شروع به تسلط بر فعالیت های سیاسی در جامعه کردند. به تدریج، احزاب سیاسی شروع به سازماندهی خود بر اساس ایدئولوژی های مختلف مانند سوسیالیسم، محافظه کاری، لیبرالیسم، مارکسیسم و غیره کردند. همانطور که شهروندان تصمیم می گیرند خود را با یک حزب سیاسی هماهنگ کنند، آنها همچنین تعصبات شدیدی در مورد احزاب دیگر و پیروان آنها ایجاد می کنند. اینگونه است که وابستگی سیاسی باعث ایجاد هویت گروهی قوی و شکاف عمیق در جامعه می شود.
در سال 1832، برنارد کریک فهرستی از فضایل سیاسی نوشت که در مورد بهترین شیوه های خود سیاست بود. آنها شامل اما محدود به موارد زیر نبودند:
جدای از اینها، فضایل پیشنهادی دیگری مانند شوخ طبعی، ابتکار، همدلی و شفقت وجود دارد.
فضایل بیشتر منجر به تعارض کمتر می شود. هیچ یک از این فضایل را نمی توان بر کسی تحمیل کرد.
اهمیت دادن به سیاست بسیار مهم است زیرا باید بدانید در اطراف شما چه می گذرد. دولت و سیاست تقریباً بر هر جنبه ای از زندگی ما تأثیر می گذارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم، دولت میزان مالیاتی را که ما برای انواع چیزهایی که مجاز به خرید هستیم پرداخت می کنیم، تعیین می کند. بنابراین، درک چگونگی عملکرد دولت مهم است. این درک کمک می کند تا در مورد طیف وسیعی از مسائل، بهترین اقدام را برای خود و خانواده مان تعیین کنیم.
داشتن دانش سیاسی به شما کمک می کند تا رای آگاهانه داشته باشید. این بدان معنا نیست که شما نیاز به خواندن هر مقاله روزنامه یا تماشای هر مصاحبه تلویزیونی دارید، اما انجام برخی تحقیقات مستقل می تواند شما را با حقایق درست برای رای دادن مسلح کند.
حکومت سیستمی است برای اداره یک ایالت یا جامعه. سه هدف اصلی دولت وجود دارد:
هر دوی آنها رفتار انسان را مطالعه می کنند و برای آن قانون وضع می کنند. با این حال، سیاست قوانینی را برای سازماندهی افراد و گروه ها به منظور ایجاد پیشرفت های گسترده وضع می کند. از سوی دیگر، اخلاق مطالعه انتزاعی تر از درست و غلط است.
هدف اخلاق دستیابی به خیر نهایی برای فرد است. میتوان گفت قوانین سیاسی باید به گونهای باشند که تا حد امکان دستیابی به خیر نهایی را تسهیل کنند. بسیاری از مردم فکر می کنند که اخلاق عملی نیست، اما بدون توافق در مورد اخلاق، احتمالاً راهی برای مناظره، قوانین یا انتخابات وجود ندارد. در یک نظام سیاسی باید در مورد اخلاق و رفتار شخصی توافق وجود داشته باشد.
به این ترتیب اخلاق نه شاخه ای از علوم سیاسی است و نه علم سیاست تقسیمی از اخلاق، بلکه این دو با هم مرتبط هستند. سیاست باید از اصول اخلاقی پیروی کند.
راه های مختلفی برای مفهوم سازی سیاست وجود دارد:
آ. گسترده و محدود
ب اخلاق گرایی و واقع گرایی
ج تعارض و همکاری
سه سطح سیاسی وجود دارد
مسائل سیاسی را توصیف می کند که کل یک سیستم سیاسی (مثلاً دولت-ملت) را تحت تأثیر قرار می دهد یا به تعاملات بین سیستم های سیاسی (مثلاً روابط بین الملل) اشاره می کند.
این سیاست ساختارهای میانجی در یک سیستم سیاسی، مانند احزاب یا جنبش های سیاسی ملی را توصیف می کند.
کنش های تک تک کنشگران درون نظام سیاسی را تشریح می کند. این اغلب به عنوان مشارکت سیاسی توصیف می شود. مشارکت سیاسی ممکن است اشکال مختلفی داشته باشد، از جمله تحریم، کنشگری، دادخواست و غیره.