Google Play badge

شعور


اهداف یادگیری

اصطلاح هوش از فعل لاتین intellegere گرفته شده است. که به معنای "فهمیدن" است. با وجود سابقه طولانی تحقیق و بحث، هنوز تعریف استانداردی از هوش وجود ندارد. هوش به روش‌های مختلفی تعریف شده است: توانایی‌های سطح بالاتر (مانند استدلال انتزاعی، بازنمایی ذهنی، حل مسئله و تصمیم‌گیری)، توانایی یادگیری، دانش هیجانی، خلاقیت و سازگاری برای برآوردن مؤثر خواسته‌های محیط. .

هوش چیست؟

بحث‌های زیادی در مورد اینکه هوش شامل چه توانایی‌هایی می‌شود و اینکه آیا قابل اندازه‌گیری است یا خیر، وجود دارد. برخی از محققان پیشنهاد کرده اند که هوش یک توانایی واحد و کلی است. برخی دیگر معتقدند که هوش طیفی از استعدادها، مهارت ها و استعدادها را در بر می گیرد.

هوش یک قابلیت ذهنی بسیار کلی است که از جمله شامل توانایی برنامه ریزی، استدلال، درک ایده های پیچیده، حل مسائل، تفکر انتزاعی، یادگیری سریع و یادگیری از تجربه است.

در سطح پایه، هوش توانایی گسترده‌تر و عمیق‌تری را برای «معنا ساختن» محیط اطراف و «پیدا کردن» آنچه که باید انجام دهد را منعکس می‌کند.

هوش را می توان با سخت کوشی و تمرین بهبود بخشید

نمرات و هوش دو چیز متفاوت هستند. از سنین پایین به این باور رسیده ایم که باهوش بودن یعنی «نمرات خوب گرفتن». اگر کسی در یک درس نمره خوبی نمی گیرد، در آن درس به اندازه کافی باهوش نیست. با این حال، تمرکز بیش از حد بر نمرات باعث ایجاد ترس می شود که باعث می شود فرد تسلیم شود. در عوض باید بر یادگیری و تسلط تاکید کنیم. ما باید به یادگیری ادامه دهیم و یادگیری را تا زمانی که متوجه شویم نشان دهیم.

اولویت یادگیری است، نه فقط کسب یک نمره خاص یا تکمیل یک تکلیف.

ما می توانیم دو نوع جهت گیری هدف را اتخاذ کنیم: تسلط و عملکرد.

بین این دو، جهت گیری تسلط نتایج بهتری را در درازمدت به همراه دارد، زیرا ویژگی های مثبتی مانند جستجوی چالش ها، میل به یادگیری و سخت کوشی را در خود پرورش می دهد. تمرکز بیش از حد بر عملکرد باعث اضطراب می شود.

هوش همه یا هیچ نیست. همیشه فضای زیادی برای پیشرفت وجود دارد، هیچ کاری را نمی توان به طور کامل انجام داد. فقط به این دلیل که شما یا شخص دیگری متوجه می شوید که جایی برای بهبود چیزی وجود دارد، به این معنی نیست که شکست خورده اید. بلکه به این معنی است که برای رسیدن به آنچه می خواهید به آن برسید باید بیشتر تلاش کنید.

هوش متبلور و سیال

هوش واقعی یک عامل واحد "نمرات آزمون" نیست. بلکه مجموعه ای از توانایی های متمایز است. در دهه 1940، ریموند کتل تئوری هوش را ارائه کرد که هوش عمومی را به دو بخش تقسیم کرد: هوش متبلور و هوش سیال.

هوش متشکل از توانایی های مختلفی است که با هم تعامل دارند و با هم کار می کنند تا هوش کلی فردی را تولید کنند. به عنوان مثال، هنگام شرکت در امتحان ریاضی، ممکن است برای ارائه استراتژی برای حل یک مسئله به هوش سیال تکیه کنید، در حالی که باید از هوش متبلور نیز برای یادآوری فرمول‌های دقیقی که باید استفاده کنید، استفاده کنید.

هوش سیال هوش متبلور
ظرفیت جهانی برای استدلال یادگیری قبلی و تجربیات گذشته
توانایی یادگیری چیزهای جدید بر اساس واقعیت ها
انتزاعی فکر کنید و مشکلات را حل کنید با افزایش سن افزایش می یابد

نمرات ثابت هستند در حالی که هوش انسان پویا است.

توانایی بازخوانی همه کشورها و پایتخت‌ها، حقایق تاریخ، اختراعات، واژگان بزرگتر یا سایر مطالب مشابه از کتاب‌های درسی نشان‌دهنده تلاش و حافظه فرد است، نه هوش.

نتیجه یک فرد در زندگی با دانش کتابی تعیین نمی شود. نوع رفتار و مهارت هایی که به پیشرفت در زندگی کمک می کند، مستقل از دانش به دست آمده از کتاب است. برای مثال، نظریه رابرت استرنبرگ سه نوع هوش را شناسایی می کند: عملی، خلاقانه و تحلیلی.

هر یک از ما دارای تنوع باورنکردنی از نقاط قوت و استعدادهای مختلف هستیم. توانایی‌هایی که معمولاً با نمرات اندازه‌گیری می‌شوند، تنها محدوده‌ای از آنها را پوشش می‌دهند. هوش تنها یکی از متغیرهای بی شماری است که بر نمرات شما تأثیر می گذارد.

در سال 1983، هاوارد گاردنر نظریه هوش های چندگانه را ارائه کرد که نشان می دهد همه افراد انواع مختلفی از "هوش" دارند. او برای به دست آوردن طیف کاملی از توانایی ها و استعدادهایی که مردم دارند، این نظریه را مطرح کرد که افراد فقط یک ظرفیت فکری ندارند، بلکه دارای انواع مختلفی از هوش هستند. در این نظریه، هر فرد دارای حداقل هشت هوش است. در حالی که یک فرد ممکن است در یک زمینه خاص قوی باشد، اما به احتمال زیاد دارای طیف وسیعی از توانایی ها است. در جدول زیر هر نوع هوش توضیح داده شده است.

نوع هوش مشخصات
هوش زبانی

توانایی استفاده از کلمات، هم در هنگام نوشتن و هم در هنگام صحبت کردن.

توانایی نوشتن داستان، به خاطر سپردن اطلاعات و خواندن.

هوش منطقی-ریاضی

توانایی دیدن الگوهای عددی، توانایی قوی در استفاده از عقل و منطق.

توانایی تفکر مفهومی در مورد اعداد، روابط و الگوها.

هوش بصری – فضایی

توانایی تجسم اشیا، درک روابط بین اشیا و نحوه حرکت آنها در فضا.

توانایی درک و تفسیر جهت ها و همچنین نقشه ها، نمودارها، فیلم ها و تصاویر

هوش موسیقایی

توانایی درک موسیقی و عناصر آن مانند ریتم، زیر و بم و لحن.

هوش جسمانی- حرکتی

توانایی کنترل حرکت فیزیکی بدن، انجام اعمال، با هماهنگی و مهارت چشم و دست عالی.

هوش درون فردی توانایی دسترسی به احساسات و انگیزه های شخصی و استفاده از آنها برای هدایت رفتار و رسیدن به اهداف شخصی
هوش بین فردی توانایی درک و حساس بودن به حالات مختلف عاطفی دیگران
هوش طبیعت گرایانه

توانایی درک محیط طبیعی و گونه های موجود در آن.

هم ژنتیک و هم محیط بر هوش تأثیر می گذارند.

هیچ ژن هوشی واحدی وجود ندارد که نقش عمده ای در تفاوت های هوش ایفا کند. این احتمال وجود دارد که تعداد زیادی از ژن ها دخیل باشند. نحوه بیان ژن های به ارث برده شده توسط تعامل بین ژن های فرد و محیط تعیین می شود. به عنوان مثال، اگر والدین هر دو قد بلند باشند، معمولاً کودک قد بلند می شود، اما قد دقیق به تغذیه و ورزش کودک بستگی دارد. عوامل مرتبط با محیط خانه کودک و فرزندپروری، تحصیلات و در دسترس بودن منابع یادگیری و تغذیه و سایر عوامل همگی به هوش کمک می کنند. محیط و ژن‌های یک فرد بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و نگاه کردن به هر یک از آنها به صورت جداگانه می‌تواند چالش برانگیز باشد.

واضح است که هم عوامل محیطی و هم عوامل ژنتیکی در تعیین هوش نقش دارند.

هوش انعطاف پذیر است و می تواند در طول زمان بهبود یابد.

آیا تا به حال با خاک رس بازی کرده اید؟ مانند خاک رس شکل پذیر، کشش پذیر و قابل تغییر است، توانایی ما برای یادگیری یا "هوش" نیز همین گونه است.

ما با هوش و توانایی های «ثابت» متولد نشده ایم. هوش و توانایی های ما می توانند در طول زمان با تلاش و پشتکار شخصی رشد و بهبود پیدا کنند.

همانطور که افراد با تمرینات بدنی قوی تر و انعطاف پذیرتر می شوند، ما می توانیم با کارکردن مغز خود قدرت، چابکی و پتانسیل یادگیری خود را افزایش دهیم.

وقتی به موضوعی برخورد می کنید که بلافاصله و بدون زحمت متوجه آن نمی شوید، چه کار می کنید؟

آیا باید آن مبحث را رها کنید زیرا نمی توانید به آن مسلط شوید؟ نه

هوش مانند رنگ چشم نیست - شما باید با هر چیزی که با آن متولد می شوید زندگی کنید. هوش از طریق مطالعه و تمرین بهبود می یابد. اگر چیزی سخت باشد، شما را به سمت بهتر شدن سوق می دهد. شما باید تلاش بیشتری برای یادگیری داشته باشید. نیاز به تلاش برای یادگیری نشان دهنده هوش پایین نیست.

مبارزه، شکست نیست، بلکه بخش مهمی از سفر یادگیری است.

مغز ما بیشتر شبیه یک ماهیچه است.

وقتی یک فرد ورزش می کند، ماهیچه های او قوی تر می شود. فردی که در روز اول در دویدن 1 کیلومتر خسته می شود، زمانی که هر روز دویدن را تمرین می کند، به آرامی قدرت و استقامت خود را برای تکمیل 3 کیلومتر در مدت کوتاهی به دست می آورد. به نظر شما این قدرت از کجا می آید؟ دویدن هر روز باعث می شود عضلات پای آنها قوی تر شود. به همین ترتیب، مغز ما نیز با تمرین یادگیری هر روز رشد می‌کند و قوی‌تر می‌شود.

در داخل لایه بیرونی مغز - قشر مغز - میلیاردها سلول عصبی کوچک وجود دارد که نورون نامیده می شود. سلول های عصبی دارای شاخه هایی هستند که آنها را به سلول های دیگر در یک شبکه پیچیده متصل می کند. ارتباط بین این سلول های مغزی چیزی است که به ما اجازه می دهد فکر کنیم و مشکلات را حل کنیم. وقتی چیزهای جدیدی یاد می گیرید، این ارتباطات کوچک در مغز در واقع چند برابر می شوند و قوی تر می شوند. هر چه بیشتر ذهن خود را برای یادگیری به چالش بکشید، سلول های مغز شما بیشتر رشد می کنند. کارهایی که زمانی انجامشان را بسیار سخت یا حتی غیرممکن می‌دانستید - مانند صحبت کردن به یک زبان خارجی یا انجام ریاضیات - آسان‌تر می‌شوند. نتیجه یک مغز قوی تر و باهوش تر است.

مردم "باهوش" یا "گنگ" نیستند. در ابتدا هیچ کس نمی تواند مسائل ریاضی را بخواند یا حل کند. اما با تمرین، آنها می توانند این کار را یاد بگیرند. هر چه فرد بیشتر یاد بگیرد، یادگیری چیزهای جدید آسان تر می شود – زیرا «عضلات» مغز او قوی تر می شود.

Download Primer to continue