ما ممکن است از میزان حکومت در زندگی روزمره خود بی خبر باشیم. از آنچه می خوریم، جایی که به مدرسه می رویم، تا پول مالیاتی ما چگونه خرج می شود، همه جنبه های زندگی مردم تحت تأثیر دولت قرار می گیرد.
در این درس، در مورد اینکه دولت چیست، چه کار میکند، انواع مختلف حکومت و ایدئولوژیهای اقتصادی-اجتماعی پشت انواع مختلف حکومت بحث خواهیم کرد.
به زبان ساده، حکومت سیستمی است برای اداره یک ایالت یا جامعه. کلمه دولت از فعل یونانی 'kubernao' به معنای هدایت با سکان گرفته شده است.
دولت کشور را اداره می کند و مسئولیت تدوین و اجرای سیاست ها و تدوین قوانین را بر عهده دارد.
حدود چهار هزار سال است که حکومت ها وجود داشته اند. در طول این مدت، آنها یک وظیفه اصلی مشترک داشتند: رهبری و محافظت از مردم خود. با این حال، دولت ها همه به یک شکل نگاه نمی کنند یا رفتار نمی کنند.
از جمله اهدافی که دولت ها در سراسر جهان به دنبال تحقق آن هستند، رفاه اقتصادی برای ملت، امنیت مرزهای ملی و امنیت و رفاه شهروندان است. دولت ها نیز برای شهروندان خود مزایایی را فراهم می کنند. نوع مزایای ارائه شده با توجه به کشور و نوع خاص سیستم دولتی آنها متفاوت است، اما دولت ها معمولا مواردی مانند آموزش، مراقبت های بهداشتی و زیرساخت هایی برای حمل و نقل ارائه می دهند.
1. دموکراسی - دموکراسی شکلی از حکومت است که به مردم اجازه می دهد رهبری را انتخاب کنند. هدف اصلی حکومت از طریق نمایندگی عادلانه و جلوگیری از سوء استفاده از قدرت است.
2. کمونیسم - شکلی متمرکز از حکومت است که توسط یک حزب واحد رهبری می شود که غالباً در حکومت خود مستبد است. دولت های کمونیستی با الهام از کارل مارکس فیلسوف آلمانی، مالکیت خصوصی و اقتصاد مبتنی بر سود را با مالکیت عمومی و کنترل جمعی تولید اقتصادی، مانند نیروی کار، کالاهای سرمایه ای و منابع طبیعی جایگزین می کنند. شهروندان بخشی از جامعه بی طبقه هستند که کالاها و خدمات را در صورت نیاز توزیع می کنند.
3. سوسیالیسم - سوسیالیسم سیستمی است که همکاری را به جای رقابت بین شهروندان تشویق می کند. شهروندان به طور جمعی مالک ابزار تولید و توزیع کالاها و خدمات هستند، در حالی که یک دولت متمرکز آن را مدیریت می کند. هر فردی با توجه به نیاز و توانایی خود از سیستم بهره می برد و به آن کمک می کند.
4. الیگارشی - الیگارشی ها حکومت هایی هستند که در آنها مجموعه ای از افراد بر یک ملت حکومت می کنند. مجموعه خاصی از ویژگی ها، مانند ثروت، وراثت، و نژاد، برای قدرت دادن به گروه کوچکی از مردم استفاده می شود. الیگارشی ها غالباً دارای حاکمان مقتدر و فقدان رویه های دموکراتیک یا حقوق فردی هستند.
5. اشراف - اشراف به شکل حکومتی اطلاق می شود که در آن یک طبقه حاکم کوچک نخبه - اشراف - بر طبقات پایین تر اجتماعی-اقتصادی قدرت دارند. اعضای طبقه اشراف معمولا بر اساس تحصیلات، تربیت و سابقه ژنتیکی یا خانوادگی انتخاب می شوند. اشراف غالباً ثروت و قومیت را با توانایی و حق حاکمیت پیوند می دهند.
6. سلطنت - پادشاهی یک سیستم قدرت است که شخصی را برای مادام العمر یا تا زمان کناره گیری به عنوان رئیس دولت منصوب می کند. اقتدار به طور سنتی از طریق یک خط جانشینی مربوط به نسل خونی و ترتیب تولد فرد در خانواده سلطنتی حاکم منتقل می شود که اغلب بر اساس جنسیت محدود می شود. سلطنت دو نوع است: مشروطه و مطلقه. سلطنت های مشروطه قدرت پادشاه را همانطور که در قانون اساسی ذکر شده محدود می کنند، در حالی که سلطنت مطلقه به پادشاه قدرت نامحدود می دهد.
7. تئوکراسی - تئوکراسی به شکلی از حکومت اطلاق می شود که در آن یک ایدئولوژی مذهبی خاص، رهبری، قوانین و آداب و رسوم را تعیین می کند. در بسیاری از موارد، تفاوتی بین قوانین کتاب مقدس و قوانین حقوقی وجود ندارد. به همین ترتیب، روحانیون مذهبی معمولاً نقشهای رهبری را ایفا میکنند، که گاهی اوقات بالاترین مقام در کشور را نیز شامل میشود.
8. توتالیتاریسم - نوعی حکومت استبدادی است که در آن حزب حاکم هیچ محدودیتی در قدرت خود، از جمله در زندگی یا حقوق شهروندانش به رسمیت نمی شناسد. یک شخصیت واحد اغلب قدرت را در اختیار دارد و از طریق نظارت گسترده، کنترل بر رسانههای جمعی، تظاهرات ارعابکننده قدرت شبهنظامی یا پلیس، و سرکوب اعتراضها، فعالیتها یا مخالفان سیاسی، قدرت را حفظ میکند.
9. دیکتاتوری نظامی - دیکتاتوری نظامی کشوری است که توسط یک مقام واحد با قدرت مطلق و بدون روند دموکراتیک اداره می شود. رئیس دولت معمولاً در زمان تحولاتی مانند نرخ بالای بیکاری یا ناآرامی های داخلی به قدرت می رسد. آنها معمولاً نیروهای مسلح کشور را رهبری می کنند و از آن برای برقراری نظم و قانون خود و سرکوب حقوق مردم استفاده می کنند. دیکتاتورها روند قانونی، آزادی های مدنی یا آزادی های سیاسی را نادیده می گیرند. مخالفت یا مخالفت سیاسی می تواند برای شهروندان کشور خطرناک یا حتی مرگبار باشد.
10. استعمار - استعمار شکلی از حکومت است که در آن یک ملت حاکمیت خود را بر سرزمین های دیگر گسترش می دهد. به عبارت دیگر، شامل گسترش حکومت یک ملت در خارج از مرزهای آن است. استعمار اغلب به حکومت بر جمعیت های بومی و بهره برداری از منابع می انجامد. استعمارگر معمولاً اقتصاد، فرهنگ، نظم مذهبی و شکل حکومتی خود را برای تقویت اقتدار خود نصب می کند.
از نظر تاریخی، بیشتر نظام های سیاسی به عنوان ایدئولوژی های اجتماعی-اقتصادی سرچشمه می گیرند. تجربه با آن جنبشها در قدرت و پیوندهای محکمی که ممکن است با اشکال خاصی از حکومت داشته باشند، میتواند باعث شود که آنها به خودی خود به عنوان اشکال حکومت در نظر گرفته شوند.
سرمایه داری - یک سیستم اجتماعی-اقتصادی که در آن ابزار تولید (ماشین آلات، ابزار، کارخانه ها و غیره) تحت مالکیت خصوصی است و استفاده از آنها برای سود است.
کمونیسم - نظریه یا سیستم سازماندهی اجتماعی است که در آن تمام دارایی ها در مالکیت جامعه است و هر فرد بر اساس توانایی و نیاز خود مشارکت می کند و دریافت می کند.
توزیع گرایی - این یک تئوری اقتصادی است که ادعا می کند دارایی های تولیدی جهان باید به جای تمرکز، مالکیت گسترده داشته باشند.
فئودالیسم - فئودالیسم مجموعه ای از آداب و رسوم قانونی و نظامی در اروپای قرون وسطی بود که بین قرن های 9 و 15 شکوفا شد. می توان آن را به طور گسترده به عنوان سیستمی برای ساختار جامعه حول روابطی که از تصرف زمین به دست می آید، که به عنوان یک شاه نشین یا فیف شناخته می شود، در ازای خدمت یا کار تعریف کرد.
سوسیالیسم - یک دکترین اجتماعی و اقتصادی است که خواستار مالکیت عمومی و نه خصوصی یا کنترل دارایی و منابع طبیعی است.
استاتیسم - یک سیستم اجتماعی-اقتصادی که قدرت را در دولت به بهای آزادی فردی متمرکز می کند.
دولت رفاه - یک سیستم اجتماعی-اقتصادی که در آن دولت نقشی کلیدی در حفاظت و ارتقای رفاه اقتصادی و اجتماعی شهروندان ایفا می کند. این بر اساس اصول برابری فرصت ها، توزیع عادلانه ثروت و مسئولیت عمومی برای کسانی است که نمی توانند از حداقل امکانات برای زندگی خوب استفاده کنند.
هر دولتی نقش ها و وظایف خاصی دارد که به صورت روزانه انجام می دهد.
1. حفاظت از حقوق طبیعی
وظایف اصلی دولت حمایت از حقوق اساسی بشر است که شامل حق زندگی، آزادی و مالکیت می شود. ایده حقوق طبیعی به این دلیل است که هر شخصی سزاوار برخورداری از این حقوق است. فرض بر این است که مردم با این حقوق متولد می شوند و نباید بدون توافق آنها از آنها سلب شود.
2. در برابر دشمنان خارجی دفاع کنید
جنگ بین ملل از آغاز تمدن یک شرط ثابت بوده است. دولت موظف است صلح را در داخل مرزهای خود تضمین کند. همچنین باید متجاوزان خارجی را دور نگه دارد.
3. مدیریت شرایط اقتصادی
دولت مدرن وظیفه دارد با فقر مبارزه کند و کیفیت زندگی شهروندان خود را بهبود بخشد. برای تحقق این امر، دولت باید فضای مساعدی برای رفاه مادی و رشد اقتصادی ایجاد کند.
4. بازتوزیع درآمد و منابع
دولت ها باید اطمینان حاصل کنند که پای اقتصادی برای توزیع مجدد میوه های رفاه بزرگتر می شود. دولت این کار را با اخذ مالیات از افراد ثروتمندتر و انتقال درآمد به دسته های مختلف افرادی که به این خدمات نیاز دارند، انجام می دهد.
بنابراین، دولت مدرن را می توان به عنوان دولت رفاه توصیف کرد. بنابراین، وظایف دولت این است که فقط منابع را از افراد ثروتمندتر به افراد فقیرتر توزیع نکند. آنها همچنین منابع را از جوانان به افراد ناتوان، دارای چالش های اجتماعی و افراد مسن توزیع می کنند. علاوه بر این، دولت های ثروتمندتر به فقرا یارانه غذا، مسکن، مستمری و مراقبت های بهداشتی می دهند.
5. کالاهای عمومی یا کاربردی را تهیه کنید
از جمله وظایف متعدد دولت تامین کالاهای عمومی است. در بیشتر موارد، اینها خدماتی هستند که بخش خصوصی نمی تواند ارائه دهد یا می تواند به شیوه ای ناعادلانه یا ناکارآمد ارائه دهد. مثلا امنیت ملی
6. از هر گونه عوارض جانبی جلوگیری کنید
جنبه خارجی هزینه یا سود غیرمستقیم ناشی از فعالیتی است که بر جامعه شما تأثیر می گذارد. در بیشتر موارد، عوامل خارجی بر افرادی تأثیر می گذارد که در یک رویداد یا فعالیت شرکت نمی کنند. تأثیر می تواند منفی یا مثبت باشد. به عنوان مثال، کارخانه ها می توانند آلودگی هوا تولید کنند که ممکن است منبع آب شهری را آلوده کند یا بر کیفیت هوایی که مردم تنفس می کنند تأثیر بگذارد. دولت باید قوانین و مقرراتی را در مورد اثرات نامطلوب خارجی تدوین و اجرا کند. به غیر از فیزیکی بودن در مورد آلودگی، عوامل خارجی نیز می توانند زیبایی شناختی یا روانی باشند. به عنوان مثال، یک مشروب فروشی واقع در نزدیکی یک مدرسه یک امر خارجی است. دولت تلاش می کند تا از چنین حوادثی جلوگیری کند.