فلسفه نوعی تفکر درباره زندگی است. یعنی پرسیدن سوالات بزرگ. سوالاتی مانند "چرا ما اینجا هستیم؟" یا "درست و غلط چیست؟" به ما کمک کن در مورد دنیای خود فکر کنیم در قرن بیستم، بسیاری از مردم این ایده های بزرگ را بررسی کردند.
مردم در قرن بیستم می خواستند جهان را به روش های جدیدی درک کنند. از فکر و بحث دقیق استفاده کردند. آنها ایده های خود را در کتاب ها، گفتگوها و گفتگوهای ساده به اشتراک گذاشتند. اگرچه این ایدهها میتوانند سخت به نظر برسند، اما در قلب فلسفه کنجکاوی وجود دارد که همه کودکان در آن سهیم هستند.
قرن بیستم زمانی پر از تغییرات بود. اختراعات جدید، ایده های جدید و راه های جدید برای دیدن جهان به شکل گیری فلسفه کمک کردند. فیلسوفان شروع به پرسیدن سؤالات مختلف کردند. برخی در مورد کلماتی که ما استفاده می کنیم تعجب کردند. دیگران به آزادی و نحوه انتخاب ما فکر می کردند. آنها همچنین به علم و هنر نگاه کردند تا معانی جدیدی را ببینند.
هدف این بود که بفهمیم چگونه فکر می کنیم و جهان را چگونه می بینیم. این تفکر به جالبتر شدن زندگی روزمره ما کمک کرد. همچنین به ما کمک می کند تا ببینیم ایده هایمان چگونه تغییر می کنند. در قرن بیستم، بسیاری از ایده ها رایج شدند. امروز ما هنوز در مورد این ایده ها صحبت می کنیم.
چندین ایده مهم در فلسفه قرن بیستم وجود دارد. یک ایده زبان است. برخی از فیلسوفان به دقت در مورد کلمات فکر می کردند. آنها پرسیدند: "چگونه کلمات به ما کمک می کنند تا ایده ها را به اشتراک بگذاریم؟" آنها بررسی کردند که چگونه کلمات مانند ابزار کار می کنند. آنها با استفاده از کلمات ساده توضیح دادند که زبان واضح به همه کمک می کند یکدیگر را درک کنند.
ایده مهم دیگر اگزیستانسیالیسم است. اگزیستانسیالیسم در مورد چگونگی انتخاب افراد صحبت می کند. این نشان می دهد که هر فردی در تصمیم گیری در مسیر زندگی خود آزاد است. به عنوان مثال، وقتی رنگ یا بازی مورد علاقه خود را انتخاب می کنید، در حال انتخاب هستید. اگزیستانسیالیسم این ایده ساده را می پذیرد و ما را وادار می کند درباره همه انتخاب هایی که هر روز انجام می دهیم فکر کنیم.
ایده سوم، فلسفه تحلیلی است. این ایده به ما می گوید که با دقت به افکار خود نگاه کنیم. این بدان معناست که سوالات بزرگ را به قطعات کوچکتر تقسیم کنید. تصور کنید که یک پازل بزرگ دارید. شما به هر قطعه نگاه می کنید تا کل تصویر را درک کنید. فلسفه تحلیلی همین کار را با ایده های بزرگ انجام می دهد.
موضوع دیگر پراگماتیسم است. عمل گرایی به این معناست که ایده ها زمانی مهم هستند که در زندگی روزمره به ما کمک کنند. اگر ایده ای زندگی را بهتر یا آسان تر می کند، ایده خوبی است. به این فکر کنید که چه زمانی بهترین راه برای اشتراک گذاری اسباب بازی ها با دوستان خود را انتخاب می کنید. این نوعی عمل گرایی است.
بسیاری از متفکران شجاع به شکل گیری فلسفه قرن بیستم کمک کردند. اگرچه ممکن است نام آنها جدید به نظر برسد، اما ایده های آنها بسیار واضح است. در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
این فیلسوفان انتخاب های دقیقی برای اندیشیدن به جهان داشتند. ایده های آنها ممکن است بزرگ به نظر برسد، اما همه آنها با سوالات ساده ای شروع می شوند که هر کسی می تواند بپرسد.
به زمانی فکر کنید که پرسیدید "چرا؟" شاید تعجب کرده باشید که چرا آسمان آبی است یا چرا باید اسباب بازی های خود را به اشتراک بگذارید. این سؤالات ساده همان سؤالاتی است که فیلسوفان می پرسند.
در قرن بیستم، مردم از فلسفه برای پاسخ به سؤالات مربوط به زندگی استفاده می کردند. آنها سعی کردند شادی، انصاف و آزادی را درک کنند. به عنوان مثال، تصور کنید شما و دوستتان تصمیم می گیرید که چگونه با هم بازی کنید. شما در مورد قوانین صحبت می کنید و ایده ها را به اشتراک می گذارید. این مانند یک نسخه کوچک از نحوه کار فیلسوفان است.
وقتی به داستان یا دوستی گوش می دهید، از یکدیگر یاد می گیرید. فیلسوفان در قرن بیستم با به اشتراک گذاشتن ایده ها با دیگران آموختند. آنها با دقت گوش دادند و سپس با یکدیگر صحبت کردند. این به آنها کمک کرد تا دیدگاه های مختلف را ببینند.
قرن بیستم زمان طولانی پر از تغییرات بود. در اینجا یک جدول زمانی ساده از ایده ها وجود دارد:
این جدول زمانی نشان می دهد که ایده ها حرکت می کنند و تغییر می کنند. هر ایده جدید بر اساس پیام های گذشته ساخته شده است.
فلسفه به ما کمک می کند خیلی چیزها را یاد بگیریم. به ما می آموزد که سوال بپرسیم و با دقت فکر کنیم. وقتی میپرسید "چرا این درست است؟" یا "از کجا بدانم؟" شما از فلسفه استفاده می کنید
معلمان از فلسفه استفاده می کنند تا به شما کمک کنند بهتر فکر کنید. آنها شما را تشویق می کنند که از کلمات برای به اشتراک گذاشتن ایده های خود استفاده کنید. در کلاس، ممکن است در مورد انصاف، دوستی یا نحوه حل مشکلات صحبت کنید. همه این صحبت ها نشان دهنده قدرت فلسفه است.
اجازه دهید به چند نمونه نگاه کنیم که نشان می دهد ایده های بزرگ در زندگی روزمره چگونه کار می کنند:
مثال 1: تصور کنید در حال انجام یک بازی در زمین بازی هستید. شما با دوستان خود در مورد قوانین تصمیم می گیرید. وقتی کسی مخالف است، از انصاف صحبت می کنید. این شبیه به نحوه صحبت فیلسوفان در مورد درست و نادرست است.
مثال 2: وقتی داستانی را می خوانید، ممکن است بپرسید: "درسی از این داستان چیست؟" ممکن است به احساس شخصیت ها فکر کنید. این مانند نگاه کردن به ایده های پشت داستان است. بسیاری از فیلسوفان به معنای عمیق تر چیزها فکر می کنند.
مثال 3: به زمانی فکر کنید که باید بین دو بازی یکی را انتخاب کنید. ممکن است فکر کرده باشید، "کدام بازی سرگرم کننده تر است؟" با انتخاب یک بازی، به آزادی خود فکر می کنید. این ایده کوچکی است که در اگزیستانسیالیسم یافت می شود.
در قرن بیستم، هنر و فلسفه دوستان خوبی شدند. بسیاری از متفکران معتقد بودند که هنر احساسات و ایده های ما را نشان می دهد. وقتی به تصاویر نگاه می کنید یا به موسیقی گوش می دهید، می توانید احساسات زیادی را احساس کنید.
هنر به ما کمک می کند افکارمان را بیان کنیم. یک نقاشی ممکن است یک خورشید روشن یا یک آسمان تاریک را نشان دهد. این تصاویر می توانند شما را خوشحال یا متفکر کنند. ایده ها در هنر شبیه ایده های فلسفه هستند. هر دو به ما در مورد زندگی و نحوه نگاه ما به جهان می آموزند.
وقتی از نقاشی در کلاس لذت می برید، با ایده ها ارتباط برقرار می کنید. این ارتباط نشان می دهد که فلسفه فقط برای گفتگوهای عمیق نیست. می تواند سرگرم کننده و خلاقانه نیز باشد.
علم و فلسفه مانند دو دوست هستند که به ما کمک می کنند جهان را درک کنیم. دانشمندان طبیعت و جهان را مطالعه می کنند. فیلسوفان به معنای پشت آنچه ما می بینیم فکر می کنند.
به عنوان مثال، علم به ما نشان می دهد که گیاهان چگونه رشد می کنند. فلسفه می پرسد چرا رشد اهمیت دارد و زندگی برای ما چه معنایی دارد. هر دو ایده به ما کمک می کنند تا به زندگی به شکل کامل نگاه کنیم.
بسیاری از فیلسوفان در قرن بیستم از علم الهام گرفتند. آنها از اکتشافات جدید برای پرسیدن سؤالات جدید استفاده کردند. آنها می خواستند بدانند که چگونه ایده های ما با اطلاعات جدید تغییر می کند.
فناوری در قرن بیستم بسیار سریع رشد کرد. اختراعات جدیدی مانند تلویزیون و کامپیوتر نحوه زندگی مردم را تغییر داد. فیلسوفان به این تغییرات نگاه کردند. آنها تعجب کردند که چگونه فناوری بر افکار ما تأثیر می گذارد.
به عنوان مثال، وقتی از رایانه برای انجام یک بازی یا صحبت با دوستان استفاده می کنید، فناوری را در عمل می بینید. فیلسوفان پرسیدند: "آیا فناوری به ما کمک می کند بهتر فکر کنیم یا باعث می شود احساسات مهم انسانی را فراموش کنیم؟" چنین ایده هایی به ما کمک می کند تا هم خوب و هم بد را در دنیای مدرن خود ببینیم.
با صحبت در مورد این ایده ها، فلسفه به مردم کمک می کند تا در مورد استفاده از فناوری جدید به روشی خوب انتخاب کنند.
ایدههای قرن بیستم به نحوه زندگی ما در کنار هم اشاره داشت. بسیاری از فیلسوفان به عدالت، آزادی و حقوق می اندیشیدند. آنها معتقد بودند که باید با هر فردی با احترام رفتار کرد.
به زبان ساده به ما یاد دادند که همه مهم هستند. به این فکر کنید که در مدرسه با همکلاسی های خود مهربان باشید. این نوع تفکر شبیه به عقاید انصاف و برابری است.
وقتی به دوستان خود به اشتراک می گذارید و به آنها کمک می کنید، با ایده هایی زندگی می کنید که بسیاری از فیلسوفان قرن بیستم درباره آن صحبت کرده اند. آنها به ما یادآوری کردند که مراقبت از یکدیگر باعث بهتر شدن جامعه می شود.
فلسفه همه چیز کنجکاو بودن است. فرقی نمی کند جوان باشید یا پیر. وقتی میپرسید «چرا قوانین داریم؟» یا "چه چیزی چیزی را منصفانه می کند؟" شما از ایده های فلسفه استفاده می کنید.
در قرن بیستم، بسیاری از مردم با پرسیدن سوال یاد گرفتند. آنها به صحبت های یکدیگر گوش دادند و افکار خود را به اشتراک گذاشتند. هر پاسخی منجر به سوالات جدیدی شد. این یک راه سرگرم کننده برای یادگیری در مورد زندگی است.
وقتی با معلمان یا والدین خود صحبت می کنید، ممکن است متوجه این ایده های بزرگ شوید. آنها به شما کمک می کنند بفهمید که هر سوال کوچک می تواند به یک ایده بزرگ منجر شود. به همین دلیل است که فلسفه اهمیت دارد.
فلسفه به ما کمک می کند تا مهارت های تفکر خود را بسازیم. وقتی کنجکاو هستید و سؤال می کنید، متفکر بهتری می شوید. یاد می گیرید که به مشکلات به روش های مختلف نگاه کنید.
به عنوان مثال، اگر دوستی برای شما داستانی تعریف کند، ممکن است به معنای داستان فکر کنید. شاید تعجب کنید که چرا شخصیت ها به شیوه ای خاص عمل کردند. این به شما کمک می کند بفهمید که همه دنیا را متفاوت می بینند.
یادگیری فلسفه مانند کارآگاه بودن است. شما سرنخ هایی را از کلمات، اعمال و هنر جمع آوری می کنید. سپس از این سرنخ ها برای ساختن ایده های خود در مورد زندگی استفاده می کنید. این روند شما را به عنوان یک متفکر قوی تر می کند.
ایده های بزرگ قرن بیستم در کتاب ها باقی نماند. آنها بر نحوه زندگی مردم تأثیر گذاشتند. ایده های آزادی، انصاف و انتخاب به بسیاری از خانه ها و مدارس رسید.
وقتی جوامع در مورد مهربان بودن و کمک به یکدیگر صحبت می کنند، تحت تأثیر فلسفه قرار می گیرند. صحبت در مورد قوانین و انصاف را می توان در مدارس و زمین های بازی ما دید. به ما نشان می دهد که فلسفه بخشی از زندگی روزمره ماست.
ایده های قرن بیستم به ما کمک می کند تا دنیای امروز خود را درک کنیم. آنها به ما یادآوری می کنند که همیشه در مورد زندگی سوال بپرسیم. وقتی تاریخ را یاد می گیرید، می بینید که چگونه ایده ها در طول زمان تغییر می کنند.
بسیاری از مردم هنوز در مورد افکار ویتگنشتاین، سارتر و برتراند راسل صحبت می کنند. کار آنها به ما کمک می کند تا در مورد زبان، آزادی و منطق فکر کنیم. حتی اگر کوچک هستید، می توانید سؤالات بزرگ بپرسید. هر سوالی منجر به فرصتی برای یادگیری بیشتر در مورد جهان می شود.
روح قرن 20 هنوز زنده است وقتی در مورد جهان شگفت زده می شوید. هر بار که می پرسی "چرا؟" یا «چطور؟»، شما یک فیلسوف کوچک هستید. شما کنجکاو و شجاع هستید.
به یاد داشته باشید که سوال پرسیدن مهم است. به شما کمک می کند رشد کنید و چیزهای جدید یاد بگیرید. فلسفه به ما می آموزد که با دقت گوش کنیم، نظرات خود را به اشتراک بگذاریم و به افکار دیگران احترام بگذاریم.
حتی اگر برخی ایده ها بزرگ به نظر برسند، قلب فلسفه ساده است. این در مورد کاوش زندگی با شگفتی و کنجکاوی است.
در اینجا چند واقعیت جالب وجود دارد که به شما کمک می کند ایده ها را به خاطر بسپارید:
در این درس آموختیم که فلسفه قرن بیستم درباره پرسیدن سؤالات بزرگ و استفاده از تفکر دقیق است. دیدیم که:
فلسفه برای همه است. چه یک دانش آموز جوان یا یک بزرگسال، پرسیدن سوال و به اشتراک گذاشتن ایده ها همیشه مهم است. فیلسوفان قرن بیستم به ما یادآوری می کنند که افکار ما می توانند جهان را تغییر دهند.
کنجکاو باشید، به سوال پرسیدن ادامه دهید و به یاد داشته باشید که هر ایده با یک فکر شروع می شود. به این ترتیب می توانید هر روز کمی فیلسوف باشید.
به طور خلاصه، فلسفه قرن بیستم به ما نشان می دهد که چگونه زبان، آزادی، منطق و خلاقیت با هم کار می کنند. این به ما می آموزد که هر سؤال مهم است و ایده های ما جهان را شکل می دهند. با درک این ایده ها، یاد می گیرید که دنیای خود را به شیوه ای جدید و هیجان انگیز ببینید.