فلسفه قرون وسطی مطالعه ایدههای بزرگ از دوران بسیار قدیم است. این فلسفه از دورهای به نام قرون وسطی سرچشمه میگیرد. این درس به شیوهای ساده درباره فلسفه قرون وسطی به شما خواهد گفت. شما درباره چیستی فلسفه قرون وسطی، متفکران مهم، نقش دین و بسیاری از ایدههایی که هنوز هم به تفکر ما در عصر حاضر کمک میکنند، خواهید آموخت. ما از جملات کوتاه و زبان ساده استفاده خواهیم کرد تا مطمئن شویم که درک آن برای همه آسان است.
فلسفه قرون وسطی، تفکر در مورد زندگی در دوران قرون وسطی است. قرون وسطی نام دیگری برای دوران قرون وسطی است. مردم در این دوره سوالات بزرگی مانند "چرا ما اینجا هستیم؟" و "چه چیزی درست و خوب است؟" میپرسیدند. آنها از ذهن خود برای درک زندگی و جهان اطرافشان استفاده میکردند.
کلمه «فلسفه» به معنای دوست داشتن خرد است. فلسفه قرون وسطی در مورد استفاده از خرد برای درک ایدههای بزرگ است. افرادی که به آن میپرداختند، میخواستند درباره حقیقت، خوبی و جهان بدانند. آنها هم از ایمان و هم از عقل برای تفکر در مورد زندگی استفاده میکردند. این مانند پرسیدن سوال در مدرسه برای یادگیری بیشتر در مورد چیزهای مهم است.
قرون وسطی از حدود سال ۵۰۰ میلادی تا ۱۵۰۰ میلادی ادامه داشت. این زمانی بود که قلعهها، شوالیهها و پادشاهان بسیار مهم بودند. همچنین زمانی بود که ایدههای بسیاری در اتاقهای آرام، در کتابخانههای کوچک و کلیساها به اشتراک گذاشته میشد.
در قرون وسطی، زندگی با امروز بسیار متفاوت بود. مردم از فناوری مدرن برخوردار نبودند. در عوض، آنها دور میزهای بزرگ صحبت میکردند، با قلمهای پر نامه مینوشتند و از کتابهایی که با دست کپی میشدند استفاده میکردند. همه چیز به آرامی پیش میرفت و مردم برای فکر کردن عمیق در مورد هر سؤالی وقت میگذاشتند.
تغییرات در هنر، آموزش و مذهب، نحوه تفکر مردم را شکل داد. فلسفه قرون وسطی به آرامی رشد کرد، زیرا مردم سعی میکردند جهان را درک کنند. اگرچه زندگی سخت بود، بسیاری از متفکران سخت تلاش کردند تا بفهمند چرا اوضاع به این شکل است.
دین بخش بسیار مهمی از زندگی قرون وسطی بود. اکثر مردم به خدا اعتقاد داشتند. آنها از آموزههای کتابهای مقدس پیروی میکردند. فیلسوفان قرون وسطی از ایدههای دین برای درک سوالات بزرگ استفاده میکردند.
برای مثال، آنها به این فکر میکردند که چگونه ایمان و عقل میتوانند با هم کار کنند. این بدان معناست که آنها در حالی که به آنچه به آن اعتقاد داشتند اعتماد داشتند، از تفکر دقیق نیز برای یادگیری در مورد جهان استفاده میکردند. این ایده را میتوان با اعتماد به خانواده و دوستان و در عین حال پرسیدن سوال در مورد چیزهایی که در اطراف خود میبینید مقایسه کرد.
این ترکیب ایمان و عقل به متفکران قرون وسطی کمک کرد تا ایدههایی بسیار عمیق را به اشتراک بگذارند. آنها نه تنها میخواستند بدانند که آیا قدرتی برتر وجود دارد یا خیر، بلکه میخواستند بدانند که این قدرت چگونه بر جهان تأثیر میگذارد.
بسیاری از متفکران بزرگ در دوران قرون وسطی زندگی میکردند. ایدههای آنها هنوز هم به یادگار مانده است. در اینجا به برخی از مهمترین فیلسوفان قرون وسطی اشاره میکنیم:
هر یک از این فیلسوفان ایدههای متفاوتی داشتند، اما همه آنها عاشق خرد بودند و سوالات مهمی در مورد زندگی، نیکی و حقیقت میپرسیدند.
فلسفه قرون وسطی پر از ایدههای مهم بسیاری است. این ایدهها به مردم کمک میکنند تا بفهمند چگونه زندگی خوبی داشته باشند و جهان را درک کنند.
این ایدهها به ما نشان میدهند که حتی در گذشتههای دور، مردم دوست داشتند سوال بپرسند و سعی کنند زندگی را بهتر درک کنند. آنها معتقد بودند که با صحبت کردن و فکر کردن، میتوان به پاسخها دست یافت.
فیلسوفان قرون وسطی سوالات زیادی در مورد زندگی داشتند. آنها در این فکر بودند که چرا مردم به دنیا میآیند، چرا زندگی گاهی اوقات سخت است و چه چیزی باعث میشود کسی انسان خوبی باشد. آنها اغلب در کتابها و نامهها در مورد این مشکلات مینوشتند.
آنها از کلمات و مثالهای ساده برای توضیح ایدههای عمیق استفاده میکردند. تصور کنید بپرسید: «چرا باید اسباببازیهایم را با دیگران به اشتراک بگذارم؟» یا «چه چیزی یک دوست را به یک دوست خوب تبدیل میکند؟» متفکران قرون وسطی نسخههای بزرگتری از این سؤالات را میپرسیدند. آنها میخواستند بدانند چگونه میتوان به گونهای زندگی کرد که به همه کمک کند شاد و مهربان باشند.
این بحثها شبیه به مکالمه در کلاس درس شما هستند. وقتی شما در مورد درست و غلط سوال میپرسید، همان کاری را انجام میدهید که فیلسوفان قرون وسطی انجام میدادند. ایدههای آنها به ما یادآوری میکند که فکر کردن و صحبت کردن در مورد زندگی میتواند به ما در انتخابهای خوب کمک کند.
فلسفه قرون وسطی فقط درباره دین و خرد نیست. بلکه با علم اولیه نیز ارتباط دارد. مردم در قرون وسطی با شگفتی فراوان به ستارگان، گیاهان و حیوانات نگاه میکردند. آنها سوالاتی مانند «گیاهان چگونه رشد میکنند؟» و «چرا ستارگان میدرخشند؟» میپرسیدند.
اگرچه آنها میکروسکوپ یا تلسکوپ نداشتند، اما این سؤالات آنها را به کاوش در طبیعت سوق داد. آنها کتابهای قدیمی را خواندند و در مورد ایدههای متفکران باستان آموختند. کار آنها گامهای اولیه علم مدرن را بنا نهاد.
این بخش از فلسفه قرون وسطی به ما میآموزد که وقتی با دقت به جهان نگاه میکنیم، میتوانیم چیزهای زیادی یاد بگیریم. مثل این است که وقتی نحوه رشد گیاهان را در یک باغ مشاهده میکنید، از خود میپرسید که چرا آنها به نور خورشید و آب نیاز دارند. فیلسوفان قرون وسطی به طبیعت به عنوان راهی برای درک زندگی نگاه میکردند.
در طول قرون وسطی، مدارس و کتابخانههای زیادی توسط راهبان و دانشمندان ایجاد شد. این مکانها پر از کتابهایی بودند که ایدهها و داستانها را ثبت میکردند. این کتابها دستنویس و بسیار گرانبها بودند.
این مدارس اغلب در صومعهها یافت میشدند، جایی که مردم وقت خود را صرف خواندن، نوشتن و تفکر عمیق در مورد اسرار زندگی میکردند. این اتاقهای کتابخانه مانند صندوقچههای گنجینهای پر از حکمت بودند. مردم با دقت کتابها را رونویسی میکردند تا ایدهها با دیگران به اشتراک گذاشته شود.
این بخش از زندگی قرون وسطایی به ما نشان میدهد که یادگیری بسیار مهم است. همانطور که کلاس درس شما به شما کمک میکند هر روز چیزهای جدیدی یاد بگیرید، مدارس قرون وسطی به مردم کمک میکردند تا ایدههای بزرگی درباره زندگی و جهان درک کنند.
فیلسوفان قرون وسطی عاشق صحبت کردن و به اشتراک گذاشتن ایدههای خود بودند. آنها برای درک بهتر سوالات بزرگ، بحث و مناظره برگزار میکردند. وقتی یکدیگر را ملاقات میکردند، سوالات زیادی میپرسیدند و به افکار یکدیگر گوش میدادند.
این روش صحبت کردن با هم بسیار شبیه بحثهایی است که در کلاس با دوستان و معلم خود دارید. این نشان میدهد که به اشتراک گذاشتن ایدهها میتواند به همه کمک کند تا بیشتر یاد بگیرند و مشکلات را از زوایای مختلف ببینند.
این مناظرات فقط جدل نبودند؛ بلکه بحثهای دقیقی بودند که سعی در یافتن پاسخی خردمندانه داشتند. این به مردم یاد میداد که با دقت گوش دهند و در مورد حرفهای دیگران فکر کنند، حتی اگر ایدههایشان متفاوت بود.
فلسفه قرون وسطی را میتوان با مقایسه آن با سوالات سادهای که ممکن است بپرسید، درک کرد. به زمانی فکر کنید که به آسمان نگاه میکردید و از خود میپرسیدید که چرا ستارهها چشمک میزنند. متفکران قرون وسطی اغلب به همان آسمان نگاه میکردند و میپرسیدند: «چرا ستارهها میدرخشند؟»
آنها معتقد بودند که پرسیدن سوال بخش بسیار مهمی از یادگیری است. همانطور که شما با درخواست کمک از معلم خود یاد میگیرید، این افراد خردمند با پرسیدن سوالات عمیق و متفکرانه در مورد زندگی، چیزهای زیادی یاد میگرفتند.
به همین ترتیب، وقتی میپرسید: «چرا باید اسباببازیهایم را با دیگران تقسیم کنم؟» در حال بررسی انصاف و نیکی هستید. فلسفه قرون وسطی درباره پرسیدن این است که چرا چیزها به این شکل هستند و با این کار، درک بهتری از زندگی پیدا میکنند.
ایدههای فلسفه قرون وسطی با قرون وسطی پایان نیافت. آنها به شکلگیری شیوه تفکر مردم حتی امروزه نیز کمک کردند. بسیاری از سوالات بزرگی که توسط فیلسوفان قرون وسطی پرسیده شده است، هنوز هم مهم هستند.
برای مثال، ایدههای مربوط به ایمان و عقل به افراد کمک میکند تا در کلاسهای درس مدرن درباره دین و علم بحث کنند. محققان امروزه هنوز نوشتههای متفکران قرون وسطی را میخوانند زیرا این ایدهها راههای زیادی برای نگاه به جهان نشان میدهند.
میراث فلسفه قرون وسطی در شیوه پرسش و به اشتراک گذاشتن ایدههای ما همچنان زنده است. این به ما یادآوری میکند که یادگیری هرگز متوقف نمیشود، مهم نیست چقدر زمان میگذرد.
فلسفه قرون وسطی همچنین به شکل گیری هنر و ادبیات کمک کرد. بسیاری از نقاشی ها، مجسمه ها و داستان های مربوط به دوران قرون وسطی، درس های عمیقی درباره زندگی بیان می کنند. می توانید تصاویری از بزرگان خردمند، شوالیه های شجاع و پادشاهان مهربان را در هنر قرون وسطی ببینید.
این آثار هنری از نمادها برای نشان دادن ایدههایی مانند حقیقت و عدالت استفاده میکردند. برای مثال، یک نور درخشان در یک نقاشی ممکن است ایده خرد را نشان دهد، در حالی که یک ترازوی متعادل ممکن است ما را به یاد انصاف بیندازد.
داستانهای قرون وسطی مانند افسانهها بودند. آنها درسهایی در مورد چگونگی خوب و مهربان بودن آموزش میدادند. این داستانها ساده نبودند؛ آنها پیامهای مهمی را در خود داشتند که به مردم کمک میکرد تا در مورد سوالات بزرگ زندگی فکر کنند.
فلسفه قرون وسطی در طول یک دوره طولانی و جالب توسعه یافت. در اینجا به برخی از دورههای زمانی مهم اشاره میکنیم:
این رویدادها و تغییرات به شکلگیری ایدههای فلسفه قرون وسطی کمک کردند. آنها به ما یادآوری میکنند که چگونه یادگیری میتواند با گذشت زمان و با کاوش افکار جدید توسط افراد و به اشتراک گذاشتن ایدههای مختلف، تغییر کند.
اگرچه فلسفه قرون وسطی از صدها سال پیش سرچشمه میگیرد، اما ایدههای آن هنوز هم اهمیت دارند. معلمان، دانشمندان و متفکران مدرن هنگام توضیح سوالات بزرگ از برخی از این ایدههای قدیمی استفاده میکنند.
برای مثال، وقتی دانشمندان چگونگی آغاز جهان را مطالعه میکنند، گاهی به سوالاتی فکر میکنند که فیلسوفان قرون وسطی زمانی مطرح میکردند. وقتی در مورد آنچه خوب یا درست است صحبت میکنیم، ایدههای قرون وسطی میتوانند به ما کمک کنند تا عمیق و با دقت فکر کنیم.
این نشان میدهد که ایدههای قدیمی میتوانند بسیار قدرتمند باشند. آنها به ما یادآوری میکنند که حتی سوالات ساده، وقتی به طور جدی به آنها فکر کنیم، میتوانند به خرد بزرگی منجر شوند.
زندگی امروز با زندگی در قرون وسطی بسیار متفاوت است، اما برخی از سوالات بزرگ همچنان پابرجا هستند. متفکران قرون وسطی درباره حقیقت، خوبی و دلیل وجود ما در اینجا میپرسیدند. امروزه، ما همچنان با استفاده از ابزارهای مدرن و ایدههای جدید، سوالات مشابهی را مطرح میکنیم.
برای مثال، در حالی که فیلسوفان قرون وسطی از مکالمات و کتابهای دستنویس برای به اشتراک گذاشتن ایدهها استفاده میکردند، امروزه ما از کامپیوتر و اینترنت استفاده میکنیم. با این حال، روحیه پرسیدن «چرا؟» و «چگونه؟» بدون تغییر باقی مانده است.
متفکران مدرن از روشهایی که فیلسوفان قرون وسطی از عقل و ایمان برای حل معماها استفاده میکردند، درس میگیرند. این ارتباط بین زمانها به ما نشان میدهد که یادگیری سفری است که سالهای زیادی را در بر میگیرد.
تصور کنید که با یک دوست در مورد اهمیت صداقت صحبت میکنید. میتوانید داستانهایی از زندگی خود را به اشتراک بگذارید و به ایدههای دوستتان نیز گوش دهید. این گفتگوی دوستانه شبیه بحثهایی است که فیلسوفان قرون وسطی مدتها پیش داشتند.
آنها معتقد بودند که به اشتراک گذاشتن افکار و گوش دادن به دیگران میتواند به همه کمک کند تا زندگی را بهتر درک کنند. درست همانطور که بحثهای کلاس درس به شما در یادگیری کمک میکند، مناظرات قرون وسطی به مردم کمک میکرد تا ایدههای بزرگ را کشف کنند.
هر روز، وقتی درباره جهان سوال میپرسید یا درباره آنچه عادلانه است بحث میکنید، از همان کنجکاویای استفاده میکنید که فیلسوفان قرون وسطی را به حرکت در میآورد. یادگیری به دلیل قدیمی بودن ایدهها متوقف نمیشود؛ هر سوال متفکرانهای میتواند به رشد ما کمک کند.
بیایید داستانی را در مورد مرد خردمندی از قرون وسطی تصور کنیم. نام او توماس آکویناس بود. او در دوران قلعهها و کتابخانههای آرام زندگی میکرد. توماس عاشق خواندن کتابهای قدیمی و نوشتن ایدههای خودش بود.
او هر روز به سوالات بزرگی فکر میکرد: «چرا ما وجود داریم؟» و «چگونه میتوانیم با یکدیگر مهربان باشیم؟» او معتقد بود که ایمان و عقل هر دو موهبتهایی هستند که به ما در درک جهان کمک میکنند.
توماس آکویناس کنار یک پنجره کوچک مینشست و به تماشای نور خورشید مینشست. او به صداهای طبیعت گوش میداد و عمیقاً در مورد چگونگی کارکرد جهان فکر میکرد. او ایدههای خود را مینوشت تا دیگران بتوانند از او بیاموزند. این داستان به ما میآموزد که کنجکاوی و تفکر دقیق میتواند راه را روشن کند، درست مانند یک روز آفتابی که به شما احساس گرما و روشنایی میدهد.
چندین مضمون مهم در فلسفه قرون وسطی وجود دارد. این مضامین به ما کمک میکنند تا ببینیم مردم در گذشتههای دور چگونه به زندگی میاندیشیدند.
هر یک از این مضامین مانند تکهای از یک پازل است. وقتی همه تکهها را کنار هم قرار میدهید، میتوانید تصویر بزرگی از زندگی و خرد را ببینید که طی سالیان متمادی ساخته شده است.
آموزش در قرون وسطی با آنچه امروزه داریم بسیار متفاوت بود. بسیاری از ترفندهای مورد استفاده در مدارس قرون وسطی ساده و پر از داستان بودند. معلمان از مثالهایی از زندگی روزمره برای توضیح ایدههای عمیق استفاده میکردند.
برای مثال، معلم میتواند داستانی درباره یک شوالیه شجاع که همیشه کار درست را انجام میداد، تعریف کند. این داستان به دانشآموزان کمک میکند تا در مورد آنچه خوب است و چرا انتخاب درست مهم است، فکر کنند.
این روش ساده یادگیری هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد. معلمان داستان تعریف میکنند و از مثالهای ساده استفاده میکنند تا همه بتوانند ایدههای بزرگ را درک کنند. فلسفه قرون وسطی به ما نشان میدهد که یادگیری میتواند سرگرمکننده و پر از شگفتی باشد.
بسیاری از کتابهای نوشته شده در دوران قرون وسطی هنوز هم به یادگار ماندهاند. این متون شامل داستانها، مناظرات و درسهایی درباره زندگی هستند. آنها به زبانی نوشته شدهاند که هنر را با ایدههای روشن در هم میآمیزد.
وقتی این کتابهای قدیمی را میخوانید، مانند باز کردن یک صندوقچه گنج از گذشته است. هر صفحه ایدههایی دارد که به ما میگوید مردم زمانی چگونه در مورد ایمان، حقیقت و دنیای اطرافشان فکر میکردند. خواندن این متون به ما کمک میکند تا از زحمات کسانی که پیش از ما بودهاند قدردانی کنیم.
این متون همچنین نشان میدهند که مردم چگونه از تصاویر و نمادها در کلمات خود استفاده میکردند. آنها درباره زیبایی ستارگان، اسرار طبیعت و اهمیت زندگی توأم با مهربانی مینوشتند.
فلسفه قرون وسطی به یک مکان محدود نمیشد. این فلسفه در سرزمینهای مختلفی رشد میکرد. در اروپا، بسیاری از قلعهها و کلیساهای قدیمی مراکز یادگیری بودند. راهبان و دانشمندان در این مکانها ایدههایی را یادداشت میکردند که بعدها به نقاط دوردست منتقل میشدند.
علاوه بر اروپا، ایدههای قرون وسطایی به خاورمیانه و شمال آفریقا نیز گسترش یافت. فیلسوفان اسلامی بسیاری از کتابهای مهم یونانی و رومی را ترجمه کردند. این ترجمهها به اشتراکگذاری دانش با دانشمندان اروپایی کمک کرد و فلسفه قرون وسطی را غنی ساخت.
این تبادل ایدهها به ما یادآوری میکند که یادگیری هیچ مرزی نمیشناسد. مردم از سرزمینهای مختلف با هم کار میکردند تا خرد خود را به اشتراک بگذارند، همانطور که دوستان در مدرسه به یکدیگر در یادگیری چیزهای جدید کمک میکنند.
فلسفه قرون وسطی درسهایی به ما میدهد که میتوانیم در زندگی روزمره خود از آنها استفاده کنیم. در اینجا به چند درس مهم اشاره میکنیم:
این درسها به ما کمک میکنند تا دانشآموزان بهتر و انسانهای مهربانتری باشیم. آنها به ما نشان میدهند که سوالات ساده و ایدههای مشترک میتوانند تفاوت بزرگی در زندگی ما ایجاد کنند.
هنر و فرهنگ قرون وسطی بسیاری از ایدههای مورد بحث فیلسوفان را در خود جای داده است. برای مثال، نقاشیها و ملیلهدوزیها اغلب داستانهایی درباره عشق، افتخار و حقیقت روایت میکنند. نمادهای موجود در این آثار هنری به مردم کمک میکنند تا درسهای مهم زندگی را به خاطر بسپارند.
وقتی تصویری از یک نور درخشان یا یک ترازوی متعادل میبینید، آنها را به عنوان یادآورهایی از خرد و انصاف در نظر بگیرید. حتی امروزه، هنرمندان از نمادهای مشابهی در آثار خود استفاده میکنند. هنر قرون وسطی میتواند به ما بیاموزد که ایدهها، مانند زیبایی و حقیقت، جاودانه هستند.
پس از قرون وسطی، دوره جدیدی به نام رنسانس آغاز شد. کلمه "رنسانس" به معنای "تولد دوباره" است. در این زمان، مردم به ایدههای فلسفه قرون وسطی نگاه کردند و بر اساس آنها به پیشرفت پرداختند. آنها ایدههای قدیمی را با افکار جدید ترکیب کردند تا خرد بیشتری خلق کنند.
این تغییر به ما نشان میدهد که ایدهها میتوانند در طول زمان رشد کنند و تغییر کنند. حتی اگر چیزی قدیمی به نظر برسد، همیشه میتواند چیز جدیدی به ما بیاموزد. سفر از فلسفه قرون وسطی به تفکر مدرن مانند جادهای طولانی و پر پیچ و خم است که پر از نشانههای جالب توجه بسیاری است.
متفکران مدرن همچنان به مطالعه فلسفه قرون وسطی ادامه میدهند. آنها میآموزند که پرسیدن سوالات بزرگ و بحثهای عمیق، بخشهای مهمی از هر موضوعی هستند. امروزه، حتی با اختراعات و فناوری مدرن، خرد فلسفه قرون وسطی هنوز هم مردم را به جستجوی حقیقت و نیکی ترغیب میکند.
شاید اکنون از کامپیوتر برای یافتن پاسخها استفاده کنید، اما ایده اصلی همچنان یکسان است. وقتی به درست و غلط فکر میکنید یا از چرایی اتفاقات میپرسید، از همان کنجکاوی فیلسوفان قرون وسطی استفاده میکنید.
این ارتباط بین قدیم و جدید به ما نشان میدهد که خرد محدود به زمان نیست. درسهای فلسفه قرون وسطی همچنان به ما کمک میکنند، همانطور که سالها پیش این کار را میکردند.
فلسفه قرون وسطی، تفکر و پرسشگری خردمندانه از قرون وسطی است. مردم در این دوران سوالات بزرگی مانند «حقیقت چیست؟» و «چگونه باید زندگی کنیم؟» میپرسیدند.
قرون وسطی از حدود سال ۵۰۰ میلادی تا ۱۵۰۰ میلادی ادامه داشت. در این دوره، قلعهها، شوالیهها و صومعهها بخشی از زندگی روزمره بودند. مردم در مدارس کوچک درس میخواندند و کتابهایی را که با دست نوشته میشدند، میخواندند.
دین در فلسفه قرون وسطی بسیار مهم بود. بسیاری از متفکران معتقد بودند که ایمان به خدا و استدلال دقیق میتوانند با هم حقیقت زندگی را نشان دهند.
متفکران بزرگی مانند آگوستین هیپو، بوئتیوس، آنسلم کانتربری و توماس آکویناس به شکلگیری ایدههای فلسفه قرون وسطی کمک کردند. آنها در مورد آنچه خوب است، آنچه درست است و چگونه میتوان به بهترین شکل زندگی کرد، صحبت کردند.
فلسفه قرون وسطی بر هنر و ادبیات نیز تأثیر گذاشت. آثار زیبای آن زمان، ایدههایی از شرافت، عدالت و خرد را با استفاده از نمادها و داستانهای ساده نشان میدهند.
اگرچه قرون وسطی به پایان رسید، اما ایدههای آن زمان هنوز هم مهم هستند. آنها به ما میآموزند که سوال بپرسیم، به نظرات مختلف بها دهیم و در طول زندگی خود به یادگیری ادامه دهیم.
به یاد داشته باشید، یادگیری یک سفر است. درست همانطور که فیلسوفان قرون وسطی با کنجکاوی و دقت ایدههای بزرگ را بررسی میکردند، شما میتوانید با پرسیدن سوال و گوش دادن به دیگران، کاوش کنید و یاد بگیرید. این تلاش مادامالعمر برای دانش به همه ما کمک میکند تا به افرادی خردمندتر و مهربانتر تبدیل شویم.