فلسفه مدرن اولیه، شیوهای از تفکر است که مدتها پیش آغاز شده است. این شیوه زمانی آغاز شد که مردم شروع به پرسیدن سوالات بزرگ و مهمی در مورد زندگی، جهان و نحوه زندگی ما با هم کردند. اگرچه این ایدهها مربوط به سالهای بسیار گذشته هستند، اما هنوز هم به ما کمک میکنند. در این درس، خواهیم آموخت که فلسفه چیست، فلسفه مدرن اولیه چه زمانی آغاز شد، متفکران هوشمند چه کسانی بودند و چگونه میتوان ایدههای آنها را در زندگی روزمره ما مشاهده کرد. ما از زبان ساده و مثالهای روزمره برای کمک به شما در درک این ایدهها استفاده خواهیم کرد.
فلسفه کلمهای است که به معنای «عشق به خرد» است. فلسفه هنر پرسیدن سوال در مورد زندگی و دنیای اطراف ماست. وقتی از خود میپرسید که چرا آسمان آبی است یا از خود میپرسید که چگونه میدانید چیزی درست است، شما یک فیلسوف کوچک هستید. افرادی که فلسفه میخوانند به موضوعات بزرگی مانند «واقعی چیست؟» و «درست یا غلط چیست؟» فکر میکنند. آنها سعی میکنند پاسخهایی پیدا کنند که منطقی باشند و به ما کمک کنند زندگی بهتری داشته باشیم.
تصور کنید که در حال حل یک پازل هستید. هر قطعه یک سوال یا ایده کوچک است که وقتی کنار هم قرار میگیرد، به شما کمک میکند تا یک تصویر بزرگ ببینید. آن تصویر بزرگ، روشی است که ما جهان را درک میکنیم. اگرچه فلسفه ممکن است پیچیده به نظر برسد، اما با سوالات سادهای شروع میشود که همه، از جمله شما، میتوانند بپرسند.
فلسفه مدرن اولیه مدتها پیش، بین سالهای ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی، آغاز شد. این دوران، دوران خاصی بود که مردم پس از دوره طولانی قرون وسطی، شروع به نگاه کردن به جهان به شیوههای جدید کردند. در اوایل دوران مدرن، مردم شروع به استفاده از علم، هنر و اکتشافات جدید برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد زندگی کردند.
به این فکر کنید که چگونه اسباببازیها یا ابزارهای جدید، بازیها را سرگرمکنندهتر میکنند. به همین ترتیب، ایدههای جدید در این دوران باعث شد مردم بخواهند بیشتر یاد بگیرند و به روشهای تازهای فکر کنند. اوایل دوران مدرن، زمان تغییر بود. مردم برای درک بهتر چیزها به ستارگان، طبیعت و قلبهای خود نگاه میکردند. آنها میخواستند بدانند که چرا اتفاقات رخ میدهد و چگونه مردم میتوانند به خوبی در کنار هم زندگی کنند.
بسیاری از افراد باهوش اوایل دوران مدرن به دلیل ایدههایشان مشهور شدند. این متفکران به شکلگیری شیوه تفکر مردم امروز کمک کردند. بیایید با چند نفر از این فیلسوفان مهم آشنا شویم:
این متفکران شروع به پرسیدن سوالات بزرگی در مورد چگونگی کارکرد جهان و نحوه برخورد مردم با یکدیگر کردند. ایدههای آنها مانند بذرهایی بود که به روشهای جدید تفکر تبدیل شد که ما هنوز هم از آنها برای یادگیری در مورد زندگی و جامعه امروز استفاده میکنیم.
در اوایل دوران مدرن، فیلسوفان به ایدههای مهمی پرداختند که هنوز هم میتوانند به ما کمک کنند. آنها به سؤالاتی مانند «چگونه یاد میگیریم؟» و «بهترین راه برای زندگی مشترک مردم چیست؟» فکر میکردند. در اینجا برخی از ایدههای بزرگ آورده شده است:
خردگرایی ایدهای است که به ما میگوید از ذهن خود برای تفکر دقیق در مورد مشکلات استفاده کنیم. تصور کنید که در حال کنار هم قرار دادن یک پازل هستید. به هر قطعه نگاه میکنید و سعی میکنید ببینید که چگونه با قطعات دیگر جور در میآید. خردگرایی مانند همین است؛ به این معنی که ذهن ما میتواند ایدهها را کنار هم قرار دهد تا حقیقت را به ما نشان دهد.
تجربهگرایی هم ایده سادهای است. یعنی ما از آنچه میبینیم، میشنویم، لمس میکنیم، میبوییم و میچشیم یاد میگیریم. درست مثل وقتی که با بازی کردن با آب یاد میگیرید که خیس است، تجربهگرایی به ما میگوید که ما از تجربیات روزمره خود دانش کسب میکنیم.
قرارداد اجتماعی ایده بزرگ دیگری است. این به این معنی است که مردم موافقت میکنند از قوانین خاصی پیروی کنند تا همه بتوانند با خوشحالی در کنار هم زندگی کنند. تصور کنید که با دوستانتان یک بازی انجام میدهید. قبل از شروع، همه شما در مورد قوانین به توافق میرسید تا بازی برای همه سرگرمکننده و منصفانه باشد. این ایده برای درک نحوه عملکرد دولتها و جوامع مهم بود.
این ایدهها به مردم کمک کردند تا جهان را بهتر درک کنند. آنها همه را تشویق میکردند که سؤال بپرسند و از ذهن و تجربیات خود بیاموزند. حتی اگر جوان باشید، وقتی میپرسید «چرا؟» یا «چگونه؟» در حال تمرین ایدههای فلسفه مدرن اولیه هستید.
ایدههای فلسفه مدرن اولیه را میتوان هر روز در زندگی ما مشاهده کرد. وقتی اسباببازیهایتان را به اشتراک میگذارید، نوبتی صحبت میکنید یا در مورد داستان مورد علاقهتان سوال میپرسید، از ایدههای بازی جوانمردانه و کنجکاوی استفاده میکنید. اینها همان ایدههایی هستند که متفکرانی مانند دکارت، لاک و هابز در مورد آنها صحبت کردهاند.
برای مثال، به این فکر کنید که وقتی از خودتان میپرسید «چرا باید مداد شمعیهایم را با دیگران تقسیم کنم؟» فیلسوفان اوایل دوران مدرن میخواستند بدانند که چرا منصف و مهربان بودن مهم است. آنها معتقد بودند که فکر کردن و پرسیدن سوال به ما کمک میکند تا دوستان و افراد بهتری شویم.
مثال دیگر این است که وقتی چیز جدیدی میبینید، مانند یک رنگینکمان زیبا یا یک پارک شلوغ. ممکن است بپرسید: «چطور این اتفاق میافتد؟» این سوال شبیه به این است که چگونه فیلسوفان مدرن اولیه میخواستند طبیعت را درک کنند. آنها با شگفتی به جهان نگاه میکردند و میخواستند اسرار آن را بفهمند.
حتی اعمال سادهای مانند بازی کردن نیز نیازمند قوانین و انصاف هستند. اینها بخشهایی از قرارداد اجتماعی هستند، ایدهای از فلسفه مدرن اولیه. وقتی همه از قوانین پیروی میکنند، بازی سرگرمکننده و منصفانه است. این نشان میدهد که حتی کوچکترین اعمال ما میتوانند به ایدههای بزرگ گذشته مرتبط باشند.
در اوایل دوره مدرن، رویدادهای مهم زیادی رخ داد. مردم در حال کشف سرزمینهای جدید، اختراع فناوریهای جدید و نوشتن کتاب برای به اشتراک گذاشتن ایدههای خود بودند. این زمانی بود که یادگیری و کشف بسیار مهم شد.
در طول این سالها، بسیاری از کشورها کاوشگرانی را به سرزمینهای دوردست فرستادند. این امر جهان را به روی ایدهها و فرهنگهای جدید گشود. معلمان و متصدیان کتابخانه سخت تلاش میکردند تا دانش را از طریق کتابهای تازه چاپ شده جمعآوری و به اشتراک بگذارند. این مانند یک کلاس درس بزرگ بود که مردم از سراسر جهان میتوانستند از یکدیگر بیاموزند.
در این دوره، هنر و علم نیز رشد کردند. نقاشان شروع به استفاده از رنگهای روشن برای نشان دادن احساسات خود کردند. دانشمندان شروع به پرسیدن سوالاتی در مورد چگونگی عملکرد ستارگان و زمین کردند. همه این ایدههای جدید در کنار هم به مردم کمک کردند تا زندگی را بهتر درک کنند. زمانی بود که همه کنجکاو بودند و آن کنجکاوی منجر به اکتشافات بسیاری شد که هنوز هم بر ما تأثیر میگذارند.
اگرچه فلسفه مدرن اولیه صدها سال پیش آغاز شد، اما ایدههای آن هنوز بسیار مهم هستند. روشهای تفکری که در آن زمان توسعه یافتند، بخشی از دنیایی هستند که اکنون در آن زندگی میکنیم. وقتی سعی میکنید با تفکر دقیق، مشکلی را حل کنید یا وقتی سوالات زیادی میپرسید، از ایدههای آن زمان استفاده میکنید.
مدارس مدرن، قوانین و حتی نحوهی صحبت ما با یکدیگر، نشانههایی از فلسفهی مدرن اولیه را نشان میدهند. برای مثال، ایدهی استفاده از عقل دقیق و یادگیری از تجربیاتمان، بر نحوهی عملکرد علم مدرن تأثیر میگذارد. در علم، ما سؤال میپرسیم، آزمایش میکنیم و از اتفاقات درس میگیریم. این همان روشی است که فیلسوفان اولیه به جهان نگاه میکردند.
ایده قرارداد اجتماعی امروزه نیز بسیار مهم است. وقتی مردم به یک رهبر رأی میدهند یا در مورد قوانین جامعه به توافق میرسند، از ایدههایی استفاده میکنند که با متفکران اولیه مدرن آغاز شده است. این به ما کمک میکند تا با مهربانی و انصاف در کنار هم زندگی کنیم.
فلسفه مدرن اولیه همچنین به ما میآموزد که خودمان فکر کنیم. این متفکران به جای اینکه صرفاً هر چه همه میگویند را باور کنیم، به ما یادآوری میکنند که بپرسیم: «آیا این درست است؟ آیا این منصفانه است؟» با انجام این کار، ما به افرادی متفکرتر و دلسوزتر تبدیل میشویم.
داستانها به ما کمک میکنند تا ایدههای بزرگ را به روشی ساده درک کنیم. در اینجا چند مثال آورده شده است که نشان میدهد چگونه فلسفه مدرن اولیه با زندگی روزمره ما مرتبط است:
مثال ۱: تصور کنید که در زمین بازی هستید و یک بازی در شرف شروع است. همه شما قبل از بازی در مورد قوانین توافق میکنید. این مانند قرارداد اجتماعی است. همه در مورد نحوه بازی توافق میکنند تا بازی سرگرمکننده و منصفانه باقی بماند. به دلیل این توافق، بازی به راحتی پیش میرود و همه احساس خوشحالی میکنند.
مثال ۲: به زمانی فکر کنید که چیز جدیدی کشف کردید، مثلاً یک حشره در باغ. از حواس خود استفاده کردید - آن را دیدید، شاید آن را برای لمس کردن برداشتید و به صداهای اطراف گوش دادید. این مانند تجربهگرایی است، ایدهای که تجربیات ما منابع مهم دانش هستند. همانطور که لاک گفت، حواس ما به ما در درک جهان کمک میکنند.
مثال ۳: یادتان هست وقتی یک معمای پیچیده را با تفکر دقیق در مورد هر قطعه حل میکردید؟ این شبیه به خردگرایی است. دکارت آموخت که تفکر، اثبات وجود است. اگرچه حل یک معما بسیار سادهتر است، اما نشان میدهد که ذهن ما چگونه برای کنار هم قرار دادن قطعات و تشکیل یک تصویر کامل کار میکند.
این داستانهای روزمره به ما کمک میکنند تا ببینیم که چگونه ایدههای فلسفه اوایل مدرن چندان از تجربیات خودمان دور نیستند. آنها بخشی از انتخابهایی هستند که ما انجام میدهیم و نحوه یادگیری ما در مورد جهان اطرافمان.
فیلسوفان اوایل دوران مدرن به قدرت ذهن انسان اعتقاد راسخ داشتند. آنها فکر میکردند که با پرسیدن سوال و کاوش در جهان، ما هر روز خردمندتر میشویم. یادگیری مانند ساختن یک برج بزرگ است که در آن هر بلوک، یک قطعه جدید از دانش است.
هر بار که کلمه جدیدی یاد میگیرید، یک مسئله ریاضی حل میکنید یا حتی به داستانی گوش میدهید، یک بلوک دیگر به برج یادگیری خود اضافه میکنید. متفکران مدرن اولیه به ما یادآوری میکنند که هر ایده کوچکی مهم است. آنها معتقد بودند که با کنار هم قرار دادن ایدههای کوچک، میتوانیم درک قوی از جهان ایجاد کنیم.
همچنین مهم است بدانید که پرسیدن سوال یکی از راههای یادگیری است. اگر در مورد نحوه کار چیزها کنجکاو هستید، از پرسیدن نترسید. کنجکاوی منجر به کشف میشود و هر سوال گامی به سوی درک چیزی جدید است. چه در مورد دلیل ریزش برگها در پاییز کنجکاو باشید و چه در مورد دلیل خنده دوستتان، هر سوال به شما کمک میکند تا اطلاعات بیشتری کسب کنید.
این ایدهها نشان میدهند که یادگیری فقط چیزی نیست که در کلاس درس اتفاق میافتد. یادگیری همه جا اتفاق میافتد: در خانه، در زمین بازی و حتی وقتی آرام زیر یک درخت نشستهاید. فیلسوفان اوایل دوران مدرن به ما میآموزند که خود زندگی فرصتی عالی برای کنجکاوی و یادگیری است.
چندین درس مهم وجود دارد که میتوانیم از فلسفه اوایل مدرن به خاطر بسپاریم. این ایدهها به ما کمک میکنند تا بفهمیم چگونه زندگی خوب و مهربانی داشته باشیم. بیایید برخی از این درسها را مرور کنیم:
هر یک از این درسها به ما یادآوری میکند که ذهن ما قدرتمند است. وقتی با دقت فکر میکنیم و سوال میپرسیم، در واقع پا جای پای متفکران بزرگ اوایل دوران مدرن میگذاریم. این ایدهها ساده و دوستانه هستند و به ما کمک میکنند تا زندگی بهتری را با هم بسازیم.
فلسفه مدرن اولیه به ما نشان میدهد که حتی سوالات بسیار بزرگ را میتوان با ایدههای ساده بررسی کرد. متفکران دوران باستان میخواستند بفهمند که چرا ما وجود داریم، چگونه یاد میگیریم و چگونه میتوانیم در صلح با هم زندگی کنیم. سوالات و ایدههای آنها پایه و اساس تفکر بسیاری از مردم امروز را تشکیل میدهد. هر بار که انتخابی دقیق انجام میدهید، اسباببازیهای خود را به اشتراک میگذارید یا یک سوال «چرا» میپرسید، در حال استفاده از درسهای فلسفه مدرن اولیه هستید.
به یاد داشته باشید، اشکالی ندارد که همه پاسخها را نداشته باشید. مهمترین چیز این است که به کاوش، کنجکاوی و یادگیری ادامه دهید. درست مانند یک باغ که با مراقبت و زمان رشد میکند، ذهن شما نیز وقتی با کنجکاوی و تفکر تغذیه میشود، رشد میکند.
این درسهای جاودانه به ما میآموزند که افکار ما میتوانند پلی بین ایدهها و مردم بسازند. آنها ما را تشویق میکنند که در جستجوی دانش مهربان، منصف و شجاع باشیم. اگرچه این ایدهها از مدتها پیش آمدهاند، اما به ما کمک میکنند تا زندگی خود را هر روز بهتر کنیم.
امروز، ما چندین ایده مهم در مورد فلسفه اوایل مدرن آموختیم. در اینجا خلاصهای سریع از نکات کلیدی آورده شده است:
این نکات به ما کمک میکنند تا به یاد داشته باشیم که تفکر، به اشتراک گذاشتن و کنجکاو بودن در هر بخش از زندگی ما مهم هستند. فلسفه مدرن اولیه به ما میآموزد که یادگیری هرگز متوقف نمیشود و هر سوالی که میپرسیم گامی به سوی درک بهتر جهان ماست. این درسهای ساده را در حین رشد و کشف دنیای شگفتانگیز اطراف خود در ذهن داشته باشید.