فلسفه درباره تفکر عمیق و پرسیدن سوالات بزرگ درباره زندگی، جهان و چگونگی زندگی ما در کنار هم است. در قرن نوزدهم، بسیاری از مردم شروع به بررسی این ایدهها به روشهای جدید و جالب کردند. آنها درباره عدالت، آزادی، تغییر و معنای انسان خوب بودن کنجکاو بودند. این درس فلسفه قرن نوزدهم را به زبانی ساده با ایدهها و مثالهای واضح توضیح میدهد که میتوانید در زندگی روزمره خود با آنها ارتباط برقرار کنید.
فلسفه یعنی فکر کردن به سوالات مهم. مثل این است که بنشینید و از خودتان بپرسید «چرا در مدرسه قوانینی داریم؟» یا «چه چیزی کسی را به یک دوست خوب تبدیل میکند؟» در فلسفه، مردم سعی میکنند با پرسیدن چنین سوالاتی زندگی را درک کنند. فیلسوفان به دنبال پاسخهایی برای معماهای مربوط به احساسات، انتخابها و دنیای اطراف ما هستند.
قرن نوزدهم زمان تغییرات بزرگی در جهان بود. مردم از مزارع به شهرها نقل مکان کردند. در طول انقلاب صنعتی ماشینهای جدیدی اختراع شدند. درست مانند اینکه ممکن است یک زمین بازی یا ساختمان مدرسه جدید را در محله خود ببینید، این تغییرات زندگی را متفاوت کرد. از آنجا که زندگی بسیار در حال تغییر بود، بسیاری از متفکران شروع به پرسیدن سوالات جدیدی در مورد چگونگی زندگی و کار مردم کردند.
این زمانی بود که شیوههای تفکر قدیمی با ایدههای جدید در هم میآمیختند. سوالاتی که پرسیده میشد، به شکلگیری قوانین، مدارس و نحوه برخورد مردم با یکدیگر، چه در آن زمان و چه در حال حاضر، کمک کرد.
در طول قرن نوزدهم، چندین سوال بزرگ ذهن فیلسوفان را به خود مشغول کرده بود. در اینجا برخی از مهمترین ایدههایی که آنها در مورد آنها صحبت کردند، آورده شده است:
این سوالات مهم هستند زیرا به مردم کمک میکنند تا بفهمند چرا قوانین وجود دارند و چگونه میتوانیم با یکدیگر خوب رفتار کنیم.
بیایید با برخی از فیلسوفان مشهور قرن نوزدهم آشنا شویم. ایدههای آنها هنوز هم مورد بحث است زیرا به مردم کمک کردند تا جهان را به شیوههای جدیدی ببینند.
هگل متفکری اهل آلمان بود. او معتقد بود که تاریخ مانند یک داستان حرکت میکند. او میگفت هر بخش از تاریخ ما به ما کمک میکند تا درباره آزادی و حقیقت بیشتر بیاموزیم. سال تحصیلی خود را مانند کتابی با فصلهای زیاد تصور کنید؛ هر فصل شما را باهوشتر و بالغتر میکند. هگل تاریخ را نیز به همین شکل میدید.
مارکس به چگونگی همکاری مردم در جامعه توجه داشت. او پرسید: «آیا منصفانه است که تعداد کمی از مردم بسیار ثروتمند باشند در حالی که بسیاری دیگر فقیر باشند؟» ایدههای او ما را به فکر تقسیم و انصاف میاندازد. به تقسیم پیتزا با دوستانتان فکر کنید. مارکس معتقد بود که همانطور که هر دوست باید یک تکه دریافت کند، همه چیز در زندگی نیز باید منصفانه تقسیم شود.
کیرکگور بر اهمیت خود بودن تمرکز داشت. او معتقد بود که هر فرد باید بر اساس آنچه در قلبش میگذرد، انتخاب کند. این مانند انتخاب فعالیت مورد علاقه یا بازیای است که از آن بیشتر لذت میبرید. تصمیمات شما به دنیا نشان میدهد که واقعاً چه کسی هستید.
نیچه سوالات چالش برانگیز زیادی در مورد درست و غلط پرسید. او معتقد بود که هر فرد باید خودش فکر کند. تصور کنید که به جای کپی کردن کار شخص دیگری، با استفاده از رنگها و ایدههای خودتان یک نقاشی بکشید. نیچه میخواست مردم قوانین خودشان را که منعکس کننده شخصیت آنهاست، ایجاد کنند.
میل به ایدههایی در مورد آزادی و خوشبختی علاقهمند بود. او میگفت هر کسی باید آزادی انتخاب آنچه را که او را خوشحال میکند داشته باشد - تا زمانی که به کسی آسیب نرساند. درست همانطور که شما در زنگ تفریح بازی انتخاب میکنید، هر فرد باید حق انتخاب یک مسیر امن و شاد در زندگی را داشته باشد.
انقلاب صنعتی زمانی بود که ماشینها و کارخانههای جدید زیادی ساخته شدند. این انقلاب، شیوه زندگی، کار و تعامل مردم را تغییر داد. تصور کنید که یک مغازه کوچک در شهر شما به یک فروشگاه بزرگ تبدیل میشود. اختراعات جدید به این معنی بود که کار سریعتر و کارآمدتر شد. اما این تغییرات چالشهای جدیدی را نیز برای خانوادهها و کارگران به همراه داشت.
فیلسوفان قرن نوزدهم این تغییرات را دیدند و از خود پرسیدند که زندگی در جهانی که همواره در حال رشد و تغییر است، چگونه باید باشد. آنها سوالاتی مانند «چگونه میتوانیم مطمئن شویم که کار برای همه منصفانه است؟» و «بهترین راه برای زندگی در یک جامعه در حال تغییر چیست؟» مطرح کردند. ایدههای آنها برای کمک به ساختن آیندهای بهتر و عادلانهتر برای همه بود.
فلسفه فقط برای بزرگسالان یا کتابهای هوشمند نیست؛ بلکه بخشی از زندگی روزمره ماست. هر بار که چیزی را به اشتراک میگذارید، انتخابی میکنید یا از خود میپرسید که چرا چیزی به این شکل است، کمی فلسفهورزی میکنید. برای مثال، وقتی تصمیم میگیرید میان وعده خود را با یک دوست به اشتراک بگذارید، به عدالت فکر میکنید. وقتی میپرسید که چرا قوانین در کلاس وجود دارند، در حال بررسی ایدههایی در مورد نظم و عدالت هستید.
این سوالات ساده همان نوع سوالاتی هستند که فیلسوفان قرن نوزدهم به بررسی آنها پرداختند. کار آنها به ما کمک میکند تا درک کنیم که تصمیمات روزمره ما مهم هستند و با پرسیدن سوال میتوانیم دنیای خود را به مکانی بهتر تبدیل کنیم.
قبل از قرن نوزدهم، زمانی به نام فلسفه مدرن اولیه وجود داشت. فیلسوفان مدرن اولیه شروع به پرسیدن سوالات مهمی در مورد طبیعت، علم و نحوه شناخت ما از چیزها کردند. آنها به مردم کمک کردند تا جهان را به شیوههای جدیدی ببینند. فیلسوفان قرن نوزدهم بر اساس این ایدهها، سوالات جدیدی در مورد کار، جامعه و تغییر مطرح کردند.
تصور کنید که فلسفه مدرن اولیه مانند اولین خطوط یک نقاشی است. سپس متفکران قرن نوزدهم رنگها و جزئیات بیشتری را برای تکمیل تصویر اضافه کردند. هر دو دوره مهم هستند زیرا به ما کمک میکنند تا ببینیم چگونه ایدهها در طول زمان رشد و تغییر میکنند.
ایدههای فلسفه قرن نوزدهم را میتوان با مثالهای سادهای از زندگی روزمره درک کرد:
این مثالها نشان میدهند که اگرچه ایدهها ممکن است بزرگ به نظر برسند، اما میتوان آنها را در اعمال و تجربیات روزمره یافت.
فیلسوفان قرن نوزدهم زمان زیادی را صرف تفکر در مورد چگونگی تغییر مردم و جوامع کردند. آنها به دنیای طبیعی و چگونگی شکلگیری همه چیز توسط فناوری نگاه کردند. در نظر بگیرید که چگونه یک ساختمان جدید ظاهر شهر شما را تغییر میدهد: عملکردهای جدیدی را به ارمغان میآورد و حتی میتواند محل زندگی و کار مردم را تغییر دهد. فیلسوفان میپرسیدند: «جامعه چگونه میتواند با تغییرات بزرگی مانند این سازگار شود؟»
سوالات آنها به ما کمک میکند تا چالشها و مزایای اختراعات و ایدههای جدید را درک کنیم. وقتی امروز یک ماشین، قطار یا کامپیوتر جدید میبینیم، نتایج یک سفر طولانی از ایدهها در مورد پیشرفت و زندگی خوب را میبینیم.
فلسفه نیز مانند یک هنر است. به ما کمک میکند تا افکار، رویاها و احساسات خود را بیان کنیم. بسیاری از متفکران قرن نوزدهم عاشق هنر و موسیقی بودند. آنها معتقد بودند که هنر میتواند زیبایی زندگی و قدرت ایدهها را نشان دهد. به موسیقیای که گوش میدهید یا نقاشیهایی که میکشید فکر کنید. این عبارات میتوانند داستانهایی درباره اینکه شما چه کسی هستید، بگویند. درست مانند رنگهای روی بوم، افکار شما تصویری از آنچه که به آن اعتقاد دارید مهم است، ایجاد میکنند.
این ایده به ما میآموزد که خلاقیت نقش بزرگی در فلسفه ایفا میکند. هنر به ما کمک میکند تا احساسات و ایدههایی را درک کنیم که کلمات گاهی اوقات نمیتوانند به طور کامل نشان دهند.
شما میتوانید با پرسیدن سوالات ساده در مورد دنیای خود، مانند فیلسوفان بزرگ فکر کنید. وقتی چیز جدیدی میبینید، بپرسید که چرا آنجاست. وقتی با دوستانتان بازی میکنید، به این فکر کنید که چگونه همه میتوانند آن را به اشتراک بگذارند و منصف باشند. در نظر بگیرید که چرا قوانین در بازیهای شما وجود دارد و چه چیزی یک بازی را سرگرمکننده و ایمن میکند.
برای مثال، اگر ببینید که یک پارک جدید در جامعه شما در حال ساخت است، ممکن است از خود بپرسید: «این چگونه به همه کمک خواهد کرد؟» یا «چه بازیهای جدیدی میتوانیم آنجا انجام دهیم؟» این سؤالات بخش کوچکی از سؤالات بزرگی هستند که فیلسوفان قرن نوزدهم مطرح میکردند. آنها نشان میدهند که تفکر عمیق کاری است که همه میتوانند انجام دهند، حتی وقتی ایدهها بسیار بزرگ به نظر میرسند.
ایدههایی که در قرن نوزدهم ظهور کردند، تأثیر ماندگاری بر جهان داشتهاند. آنها به شکلگیری قوانین در بسیاری از کشورها کمک کردند و بر نحوه کار، یادگیری و زندگی مردم در کنار هم تأثیر گذاشتند. در اینجا به برخی از دلایلی که این ایدهها هنوز هم اهمیت دارند، اشاره میکنیم:
این تغییرات نشان میدهد که ایدههای فلسفه قرن نوزدهم فقط مربوط به تاریخ نیستند؛ آنها در قوانین ما، در مدارس ما و در نحوه برخورد ما با یکدیگر در هر روز زنده هستند.
فلسفه را به عنوان یک داستان بسیار طولانی و هیجانانگیز در نظر بگیرید. این داستان فصلهای زیادی دارد که توسط متفکران مختلف در طول سالهای متمادی نوشته شده است. قرن نوزدهم فصلهای جدیدی را اضافه کرد که در مورد تغییر، آزادی، انصاف و انتخابهای شخصی صحبت میکردند. هر فیلسوف ایدههای خود را اضافه کرد، همانطور که یک نویسنده کلماتی را به یک کتاب اضافه میکند.
هر روز، همانطور که چیزهای جدیدی یاد میگیرید و با افراد جدیدی آشنا میشوید، فصل خودتان را به داستان ایدهها اضافه میکنید. سوالاتی که میپرسید و پاسخهایی که مییابید، به ادامه داستانی که مدتها پیش آغاز شده است، کمک میکنند.
پرسیدن سوال به ما کمک میکند یاد بگیریم و رشد کنیم. درست مانند وقتی که در مورد نحوه کار یک اسباببازی کنجکاو هستید، پرسیدن «چرا؟» یا «چگونه؟» به شما امکان میدهد حقایق جدیدی در مورد جهان کشف کنید. فلسفه قرن نوزدهم به ما میآموزد که پرسیدن سوال در مورد زندگی اشکالی ندارد، حتی اگر پاسخها در ابتدا آسان نباشند.
وقتی سوالاتی مانند «چه چیزی منصفانه است؟» یا «چگونه میتوانیم به یکدیگر کمک کنیم؟» میپرسید، از همان ایدههایی استفاده میکنید که متفکران بزرگ بررسی کردهاند. هر سوالی که میپرسید، گامی به سوی خردمندتر شدن و درک بیشتر دنیای شماست.
بسیاری از ایدههای فلسفه قرن نوزدهم را میتوان در هنر، بازیها و داستانهایی که دوست دارید مشاهده کرد. برای مثال، وقتی داستانی را نقاشی میکنید یا تعریف میکنید، انتخابهایی میکنید که به نشان دادن شخصیت شما کمک میکنند. این انتخابها مشابه ایدههای صادق بودن با خود هستند، همانطور که سورن کیرکگور پیشنهاد کرده است.
تصور کنید که در حال کشیدن نقاشی از خانوادهتان هستید. رنگها، شکلها و طرحها را انتخاب میکنید. هر تصمیمی که میگیرید بخش کوچکی از یک ایده بسیار بزرگتر است: این ایده که هر کسی راهی منحصر به فرد برای نشان دادن آنچه برایش مهم است، دارد. به همین دلیل است که هنر و خلاقیت بخشهای مهمی از فلسفه هستند.
آموزههای فیلسوفان قرن نوزدهم هنوز هم مفید هستند. وقتی چیزی را به اشتراک میگذارید، به یک دوست کمک میکنید یا یک سوال متفکرانه میپرسید، در واقع ایدههای آزادی، انصاف و رشد شخصی را منعکس میکنید. این درسها به شما کمک میکنند تا بفهمید چرا قوانین در خانه، مدرسه و حتی در جامعه وجود دارند.
به یاد داشته باشید، روشهایی که هر روز برای عمل انتخاب میکنید، به نوع جهانی که در آن زندگی میکنید، بستگی دارد. ایدههایی که در قرن نوزدهم مانند معماهای بزرگی به نظر میرسیدند، اکنون به بسیاری از مردم کمک میکنند تا تصمیم بگیرند که چگونه در دنیای مدرن ما شاد و عادلانه زندگی کنند.
در اینجا چند مثال ساده آورده شده است که ایدههای بزرگ فلسفه قرن نوزدهم را نشان میدهد:
یکی از درسهای بزرگ فلسفه قرن نوزدهم این است که تفکر، به اشتراک گذاشتن و پرسشگری میتواند مردم را به هم نزدیک کند. وقتی با خانواده یا دوستانتان در مورد ایدههای بزرگ - حتی چیزهای سادهای مانند آنچه یک دوست خوب را میسازد - صحبت میکنید، در همان نوع گفتگوی متفکرانهای شرکت میکنید که فیلسوفان مدتها پیش آغاز کردند.
این طرز تفکر به ایجاد جوامعی کمک میکند که در آنها همه احساس احترام و شنیده شدن میکنند. با درس گرفتن از گذشته، میتوانید به تبدیل جهان به مکانی مهربانتر و عادلانهتر کمک کنید.
در قرن نوزدهم، بسیاری از مردم شروع به کاوش در ایدههای عمیق و مهم کردند. آنها در مورد معنای تغییر، اهمیت آزادی، نیاز به عدالت و نقشی که هر فرد در جامعه ایفا میکند، فکر میکردند. افکار آنها تحت تأثیر تغییرات سریعی بود که در اطرافشان، به ویژه در طول انقلاب صنعتی، رخ میداد. اگرچه آنها مدتها پیش زندگی میکردند، اما ایدههای آنها هنوز به ما کمک میکند تا جهان خود را درک کنیم و هر روز ما را هدایت میکنند.
فلسفهی این دوران به ما میآموزد که ایدههای هر کسی مهم است. چه در حال به اشتراک گذاشتن یک اسباببازی باشید و چه بپرسید که چرا قوانین خاصی وجود دارند، شما بخشی از داستان بزرگ ایدههایی هستید که در طول زمان امتداد دارند. این ایدهها به ما کمک میکنند بدانیم که تغییر میتواند خوب باشد، به اشتراک گذاشتن مهم است و پرسیدن سوال منجر به یادگیری و رشد میشود.
امروز چند نکته مهم درباره فلسفه قرن نوزدهم آموختیم:
به یاد داشته باشید، اگرچه این ایدهها از مدتها پیش آمدهاند، اما هنوز هم ما را در نحوه همکاری، بازی و مراقبت از یکدیگر راهنمایی میکنند. هر سؤالی که میپرسید و هر ایدهای که به اشتراک میگذارید، به داستان شگفتانگیز و مداوم فلسفه میافزاید.