ما از راههای مختلفی درباره جهان یاد میگیریم. یکی از راههای ویژه، مطالعه معرفتشناسی است. معرفتشناسی مطالعه چگونگی شناخت ما از چیزها است. این به ما کمک میکند تا بفهمیم دانش چیست و چگونه حقایق جدید را یاد میگیریم. در این درس، درباره دو ایده مهم در معرفتشناسی صحبت خواهیم کرد: عقلگرایی و تجربهگرایی . این ایدهها به ما میگویند که ذهن ما هنگام یادگیری و کشف حقیقت درباره جهان چگونه کار میکند.
معرفتشناسی کلمهی بزرگی است که به معنای «مطالعهی دانش» است. این علم سوالاتی مانند «چگونه میدانیم چه چیزی درست است؟» و «چگونه یاد میگیریم؟» میپرسد. برخی افراد فکر میکنند که ذهن و تفکر ما مهمترین راههای شناخت چیزها هستند. برخی دیگر معتقدند که چشمها، گوشها و سایر حواس ما هستند که به ما دانش واقعی میدهند. با مطالعهی معرفتشناسی، میتوانیم در مورد روشهای مختلف شناخت و تفکر بیاموزیم.
تصور کنید که یک کتاب داستان مورد علاقه دارید. شما داستان را با خواندن کلمات و نگاه کردن به تصاویر میدانید. معرفتشناسی به ما کمک میکند تا درک کنیم که هم خواندن و هم نگاه کردن میتوانند به شما در یادگیری کمک کنند. به همین ترتیب، ذهن ما (خردگرایی) و حواس ما (تجربهگرایی) هر دو به ما در درک جهان اطرافمان کمک میکنند.
خردگرایی این ایده است که ذهن و تفکر ما بهترین راه برای یادگیری در مورد جهان است. وقتی از مغز خود برای حل معماها، تخیل داستانها یا تفکر در مورد قوانین یک بازی استفاده میکنیم، از خردگرایی استفاده میکنیم. خردگرایی میگوید که برخی از دانش از استدلال ناشی میشود. حتی اگر چیزی را نبینیم یا احساس نکنیم، میتوانیم با تفکر دقیق در مورد آن، آن را بشناسیم.
برای مثال، وقتی دو عدد مثل ۲ و ۲ را با هم جمع میکنید، از ذهن خود برای فهمیدن اینکه جواب ۴ است استفاده میکنید. برای دانستن این حقیقت نیازی به دیدن چهار سیب ندارید. این نشان میدهد که ذهن ما میتواند بدون استفاده همیشگی از چشم یا گوش، با ایدهها و اعداد کار کند.
بسیاری از متفکران بزرگ به خردگرایی اعتقاد داشتند. متفکر مشهوری به نام رنه دکارت زمانی گفت: «من فکر میکنم، پس هستم.» این بدان معناست که توانایی ما در تفکر بسیار مهم است. اگرچه این ایدهها ممکن است بزرگ به نظر برسند، اما میتوانید با درک این نکته که تفکر به ما کمک میکند همیشه چیزهای جدیدی یاد بگیریم، آنها را درک کنید.
تجربهگرایی این ایده است که حواس ما بهترین راه برای یادگیری در مورد جهان هستند. این بدان معناست که دیدن، شنیدن، لمس کردن، بوییدن و چشیدن به ما اطلاعاتی در مورد محیط اطرافمان میدهند. وقتی با تماشا کردن، گوش دادن یا لمس کردن یاد میگیرید، از تجربهگرایی استفاده میکنید.
برای مثال، اگر یک سیب قرمز ببینید، میدانید که قرمز است زیرا چشمانتان این را به شما میگویند. وقتی چیزی داغ را لمس میکنید، میفهمید که گرم است زیرا گرما را احساس میکنید. تجربهگرایی به ما یادآوری میکند که حواس ما به ما کمک میکنند تا سرنخهایی در مورد جهان جمعآوری کنیم.
بسیاری از متفکران بزرگ از تجربهگرایی حمایت کردند. فیلسوف مشهوری به نام جان لاک معتقد بود که ذهن ما هنگام تولد مانند یک کاغذ سفید است. با بزرگ شدن، این کاغذ را با رنگها و کلماتی از چیزهایی که میبینیم، میشنویم و لمس میکنیم پر میکنیم. این ایده ساده به ما کمک میکند تا درک کنیم که تجربیات ما، ما را به آنچه هستیم تبدیل میکنند.
عقلگرایی به ما میگوید که برخی چیزها با تفکر شناخته میشوند. این بدان معناست که ذهن ما میتواند بدون نیاز به شواهد مستقیم از حواسمان، ایدههایی خلق کند. وقتی با تفکر عمیق، معمایی را حل میکنید یا وقتی میفهمید که چرا روز بعد از شب میآید، از ایدههای عقلانی استفاده میکنید.
خردگرایی مانند حل یک مسئله ریاضی در ذهن است. تصور کنید مسئلهای مانند این به شما داده شده است:
\( \textrm{اگر } 2+2=4 \textrm{ و } 4+1=5, \textrm{ چیست؟ } 2+2+1? \)
شما میتوانید با فکر کردن به مسئله، پاسخ را پیدا کنید. برای دانستن اینکه پاسخ ۵ است، نیازی به شمردن اشیاء واقعی ندارید. این روشی برای دانستن است که به تفکر شما متکی است، نه به دیدن یا لمس کردن.
وقتی به داستانها فکر میکنید یا تصور میکنید که در یک افسانه چه اتفاقی میتواند بیفتد، از ذهن خود به شیوهای خاص استفاده میکنید. خردگرایی به ما میگوید که افکار ما میتوانند به ما کمک کنند تا ایدههای جدید را کشف کنیم و در مورد چیزهایی که درست جلوی چشم ما نیستند، رویاپردازی کنیم.
تجربهگرایی به ما نشان میدهد که حواس پنجگانه ما راهی قوی برای یادگیری هستند. وقتی تصویری میبینید، به آهنگی گوش میدهید یا گلی را بو میکنید، در حال جمعآوری اطلاعات در مورد جهان هستید. تجربهگرایی مانند کارآگاهی است که از همه جا سرنخ جمع میکند.
بیایید به یک مثال نگاه کنیم: تصور کنید که در باغ خود هستید. گلهای درخشان را میبینید، آواز پرندگان را میشنوید و چمن نرم را زیر پاهایتان حس میکنید. همه این حواس با هم کار میکنند تا به شما در یادگیری طبیعت کمک کنند. این تجربهگرایی در عمل است.
مثال دیگر زمانی است که در کلاس درس هستید و معلم یک نمودار رنگی به شما نشان میدهد. شما به آن نگاه میکنید و چشمان شما به شما کمک میکند تا آنچه را که تدریس میشود درک کنید. در این موقعیت، حواس شما بسیار مهم هستند زیرا تصویر روشنی از درس به شما میدهند.
هم عقلگرایی و هم تجربهگرایی به ما در یادگیری کمک میکنند، اما به روشهای مختلفی عمل میکنند. در اینجا چند نکته ساده برای مقایسه این دو ایده آورده شده است:
به این شکل به آن فکر کنید. وقتی در حال حل یک مسئله ریاضی ساده بدون شمارش اشیاء هستید، از عقلگرایی استفاده میکنید. از طرف دیگر، وقتی لیمو را میچشید و ترشی آن را حس میکنید، از طریق تجربهگرایی در مورد جهان یاد میگیرید. هر دو روش مهم هستند و به شما کمک میکنند بخشهای مختلف زندگی خود را درک کنید.
ما هر روز از عقلگرایی و تجربهگرایی استفاده میکنیم. بیایید به چند مثال روزمره نگاهی بیندازیم:
مثال ۱: تصور کنید که در حال دوچرخهسواری هستید. میدانید که برای حرکت به جلو باید رکاب بزنید. اگر از ذهن خود برای به خاطر سپردن نحوه حفظ تعادل و هدایت دوچرخه استفاده کنید، از عقلگرایی استفاده میکنید. با این حال، وقتی دستاندازهای جاده را میبینید یا باد را روی صورت خود احساس میکنید، از تجربهگرایی برای هدایت خود استفاده میکنید.
مثال ۲: در کلاس هنر، ممکن است یاد بگیرید که رنگها را برای ایجاد یک سایه جدید ترکیب کنید. میتوانید در مورد اینکه کدام رنگها به خوبی با هم ترکیب میشوند فکر کنید. این خردگرایی است. در عین حال، وقتی به رنگهای روی کاغذ نگاه میکنید و نتیجه را میبینید، چشمان شما از تجربهگرایی برای بررسی اینکه آیا ترکیب زیبا و جالب است یا خیر، استفاده میکنند.
مثال ۳: وقتی برای اولین بار غذای جدیدی را امتحان میکنید، از حس چشایی و بویایی خود برای فهمیدن اینکه آیا آن را دوست دارید یا نه استفاده میکنید. شما از حواس خود سرنخهایی جمعآوری میکنید. این نمونهی بارزی از تجربهگرایی است. سپس، بعداً ممکن است به یاد بیاورید که آن غذا را دوست نداشتید و تصمیم بگیرید که دیگر آن را امتحان نکنید. این خاطره هم از تجربهی شما (تجربهگرایی) و هم از تفکر شما (خردگرایی) در مورد آنچه برای شما مفید است، ناشی میشود.
در مدرسه، شما بسیاری از موضوعات را با ترکیب هر دو روش دانستن یاد میگیرید. وقتی داستانی میخوانید، از چشمانتان (تجربهگرایی) و مغزتان (خردگرایی) برای درک آن استفاده میکنید. وقتی به درس گوش میدهید، سخنان معلم را میشنوید و سپس در مورد معنای آنها فکر میکنید. این نشان میدهد که هم ذهن و هم حواس مهم هستند.
مدتها پیش، بسیاری از افراد باهوش در مورد چگونگی یادگیری ما فکر میکردند. دو نفر از این متفکران رنه دکارت و جان لاک هستند. اگرچه ایدههای آنها ممکن است سخت به نظر برسد، اما میتوانیم آنها را به روشی ساده درک کنیم.
رنه دکارت از طرفداران سرسخت خردگرایی بود. او معتقد بود که با تفکر عمیق و دقیق، میتوانیم حقایق زیادی در مورد جهان بیاموزیم. او میخواست ما برای یافتن پاسخها به ذهن خود اعتماد کنیم. برای مثال، اگر در طول درس ریاضی با دقت در مورد یک مسئله فکر کنید، در واقع از ایده دکارت در مورد استفاده از عقل پیروی کردهاید.
از سوی دیگر، جان لاک به تجربهگرایی اعتقاد داشت. او معتقد بود که ذهن ما در ابتدا مانند یک صفحه خالی است. با رشد ما، آن صفحه را با چیزهایی که میبینیم، میشنویم، لمس میکنیم، میچشیم و بو میکنیم، پر میکنیم. ایدههای لاک به ما یادآوری میکند که تجربه مهم است. وقتی الفبا را با شنیدن و دیدن آن روی تخته یاد میگیرید، این نمونهای از تجربهگرایی است.
هر دوی این متفکران بزرگ به ما کمک میکنند تا درک کنیم که راههای زیادی برای یادگیری وجود دارد. آنها به ما میآموزند که استفاده همزمان از ذهن و حواسمان، تصویر کاملی از جهان به ما میدهد.
اگرچه عقلگرایی و تجربهگرایی متفاوت به نظر میرسند، اما از بسیاری جهات با هم کار میکنند. در زندگی روزمره، ما فقط از یک روش برای یادگیری استفاده نمیکنیم. ما همزمان از تفکر و حواس خود استفاده میکنیم.
تصور کنید که در کلاس درس هستید و روی یک آزمایش علمی سرگرمکننده کار میکنید. ابتدا، آزمایش را از نزدیک تماشا میکنید. چشمها و گوشهای شما تمام جزئیات را دریافت میکنند. این تجربهگرایی است. سپس، به این فکر میکنید که چه اتفاقی ممکن است بیفتد و چرا آزمایش مؤثر است. این خردگرایی است. وقتی هر دو روش با هم کار میکنند، دانش قوی در مورد موضوع ایجاد میکنید.
این ایده مانند ساختن یک خانه است. آجر و ملات (حواس ما) به خانه استحکام و شکل میدهند. طرح و نقشه (تفکر ما) تضمین میکنند که همه چیز به خوبی در کنار هم قرار گیرد. هر دو برای یک خانه زیبا و محکم مورد نیاز هستند. به همین ترتیب، هم حواس و هم افکار ما برای ساختن دانش ما مورد نیاز هستند.
هر روز، شما انتخابهای زیادی میکنید. برخی از انتخابها از آنچه میبینید یا احساس میکنید ناشی میشوند و برخی دیگر از تفکر و برنامهریزی. به عنوان مثال، وقتی انتخاب میکنید چه بپوشید، ممکن است ببینید که پیراهنتان روشن و تمیز است. این یعنی استفاده از چشمانتان. اما، ممکن است به این فکر کنید که کدام پیراهن را بیشتر دوست دارید و این نشان میدهد که از مغزتان استفاده میکنید. این ترکیبی از تجربهگرایی و خردگرایی است که با هم کار میکنند.
وقتی با اسباببازیهایتان بازی میکنید، ممکن است از عقلگرایی برای تعیین قوانین بازی خود استفاده کنید. شما به این فکر میکنید که بازی چگونه کار میکند و حرکات برنده چه میتوانند باشند. در عین حال، از تجربهگرایی استفاده میکنید تا ببینید کدام اسباببازی سریعترین یا کدام بلوک قویترین است. هر دو روش یادگیری به شما کمک میکنند تا انتخابهای بهتری داشته باشید و جهان را بهتر درک کنید.
در طبیعت، این ایدهها به ما کمک میکنند تا درباره آب و هوا، حیوانات و گیاهان بیاموزیم. وقتی تغییر ابرها را در آسمان تماشا میکنید، از حواس خود برای دیدن باران یا آفتاب استفاده میکنید. سپس از ذهن خود برای فکر کردن در مورد اینکه چرا آب و هوا تغییر میکند، استفاده میکنید. این روش دیگری است که عقلگرایی و تجربهگرایی در کنار هم کار میکنند.
مهم است بدانید که نه عقلگرایی و نه تجربهگرایی تنها راه یادگیری نیستند. بسیاری از اوقات، آنها از یکدیگر پشتیبانی میکنند. گاهی اوقات، تفکر به تنهایی ممکن است پاسخ کامل را به شما ندهد. در مواقع دیگر، تکیه صرف بر آنچه میبینید ممکن است کافی نباشد. با استفاده از هر دو روش، شما روش قویتری برای درک مسائل دارید.
برای مثال، اگر در حال مطالعهی حیوانات هستید، ذهنتان ممکن است به شما بگوید که حیوانات برای زندگی به غذا نیاز دارند. اما با تماشای آنها و دیدن غذا خوردنشان، جزئیات بیشتری در مورد عادات آنها، مانند نوع غذایی که دوست دارند و نحوهی پیدا کردن آن، یاد میگیرید. این ترکیب ایدهها به شما کمک میکند تا حیوانات را بهتر بشناسید.
استفاده از خردگرایی و تجربهگرایی شما را به یک یادگیرنده دقیق و باهوش تبدیل میکند. ذهن شما در پرسیدن سوال مهارت پیدا میکند و حواس شما به شما در یافتن پاسخها کمک میکنند. این دو در کنار هم به شما کمک میکنند تا کنجکاو باشید و هر روز ایدههای جدید زیادی را کشف کنید.
ایدههای خردگرایی و تجربهگرایی نه تنها در دروس مدرسه مورد استفاده قرار میگیرند؛ بلکه در بسیاری از مکانهای خارج از کلاس درس نیز مفید هستند. پزشکان، دانشمندان و حتی مهندسان از این ایدهها برای یادگیری چیزهای جدید و حل مشکلات استفاده میکنند.
برای مثال، یک پزشک وقتی به ضربان قلب شما گوش میدهد یا دمای بدنتان را بررسی میکند، از تجربهگرایی استفاده میکند. همچنین وقتی در مورد اینکه چه آزمایشهایی باید انجام دهد یا چه دارویی ممکن است بهترین نتیجه را بدهد، فکر میکند، از عقلگرایی بهره میبرد. هر دو روش به پزشک کمک میکند تا در مورد سلامت شما تصمیمات خوبی بگیرد.
دانشمندان از حواس خود برای مشاهده طبیعت استفاده میکنند. آنها ستارگان را در آسمان تماشا میکنند و گیاهان و حیوانات را بررسی میکنند. سپس، از تفکر خود برای توضیح چرایی این اتفاقات استفاده میکنند. این ترکیبی از تجربهگرایی و خردگرایی است که منجر به اکتشافات مهم میشود.
مهندسان نیز از این ایدهها استفاده میکنند. هنگام ساخت یک پل، مهندسان مصالح را از نزدیک مشاهده میکنند و با دقت در مورد طراحی فکر میکنند. آنها سازه را طوری برنامهریزی میکنند که ایمن و محکم باشد، و هم از آنچه میبینند و هم از آنچه از کتابها و آزمایشها میدانند استفاده میکنند. این نشان میدهد که استفاده از ذهن همراه با حواسمان در دنیای واقعی بسیار مفید است.
در کلاس درس، شما همیشه از عقلگرایی و تجربهگرایی استفاده میکنید. وقتی کتابی میخوانید، کلمات و تصاویر را میبینید. چشمانتان داستان را به شما میگویند و ذهنتان برای فهمیدن آن تلاش میکند. وقتی یک معمای ساده را حل میکنید، سخت فکر میکنید و از منطق استفاده میکنید. ذهن شما حتی زمانی که مستقیماً با مسئله برخورد نمیکنید، الگوها و قوانین را پیدا میکند.
بسیاری از معلمان از شما میخواهند که هم مهارتهای تفکر و هم مهارتهای مشاهده خود را نشان دهید. برای مثال، در یک درس علوم، ممکن است یک آزمایش را با دقت تماشا کنید. سپس، ممکن است با کنار هم قرار دادن ایدهها، توضیح دهید که چه اتفاقی افتاده است. این ترکیب یادگیری به شما کمک میکند تا مطالب را بهتر به خاطر بسپارید و درک کنید.
حتی وقتی با دوستانتان بازی میکنید، از هر دو روش شناخت استفاده میکنید. میبینید که دیگران چگونه بازی میکنند و به ایدههایشان گوش میدهید. سپس به این فکر میکنید که حرکت بعدی شما چه باید باشد. وقتی احساسات و افکارتان را با هم ترکیب میکنید، یاد میگیرید که چگونه یک دوست خوب و یک همتیمی باهوش باشید.
عقلگرایی و تجربهگرایی از بسیاری جهات به ما در رشد و یادگیری کمک میکنند. آنها به ما میآموزند که کنجکاو باشیم و در مورد دنیای اطرافمان سوال بپرسیم. با تفکر دقیق و مشاهده دقیق، پایه دانش قویای میسازیم. این امر ما را در حل مشکلات و درک ایدههای جدید بهتر میکند.
آنها همچنین به ما نشان میدهند که یادگیری یک راه واحد ندارد. گاهی اوقات ما فقط با استفاده از مغزمان و گاهی اوقات از طریق حواسمان یاد میگیریم. هر دو روش مهم هستند و به ما کمک میکنند دنیا را با رنگها و شکلهای مختلف ببینیم. وقتی این ایدهها را بدانید، میتوانید به خاطر داشته باشید که هر واقعیت جدید با استفاده همزمان از ذهن و حواس شما ساخته میشود.
این ایدهها همچنین به ما یادآوری میکنند که هرگز از پرسیدن سوال دست نکشیم. هر بار که چیز جدیدی میبینید یا به ایدهی عجیبی فکر میکنید، در حال تمرین معرفتشناسی هستید. شما با پرسیدن این سوالها یاد میگیرید: «از کجا این را میدانم؟» و «بعداً چه کاری میتوانم انجام دهم؟» این تلاش برای دانش، زندگی را سرگرمکننده و پر از شگفتی میکند.
امروز، ما ایدههای بزرگ خردگرایی و تجربهگرایی را بررسی کردیم. آموختیم که:
به یاد داشته باشید، هر روز فرصتی برای یادگیری چیزی جدید است. وقتی میپرسید چرا آسمان آبی است، گیاهان چگونه رشد میکنند یا چرا یک کتاب داستانی شگفتانگیز را روایت میکند، در حال کاوش در معرفتشناسی هستید. شما از ذهن خود مانند یک کارآگاه (خردگرایی) و از حواس خود مانند یک ذرهبین (تجربهگرایی) برای درک زندگی استفاده میکنید.
به پرسیدن سوال ادامه دهید و در مورد همه چیز اطرافتان کنجکاو باشید. هم افکار و هم احساسات شما از آنچه میبینید، میشنوید، لمس میکنید، میچشید و بو میکنید، مهم هستند. آنها به شما کمک میکنند باهوشتر شوید و زیباییهای دنیا را ببینید.
این درس نشان میدهد که دانش به اشکال مختلفی وجود دارد. چه در حال حل یک معما در ذهن خود باشید و چه در حال بررسی رنگهای رنگینکمان، به شیوهای خاص در حال یادگیری هستید. هم خردگرایی و هم تجربهگرایی مانند دو دوست صمیمی هستند که با هم همکاری میکنند تا به شما در درک دنیایتان کمک کنند.
همیشه به یاد داشته باشید که یادگیری یک سفر است. هر ایده جدید، گامی به جلو در این سفر است. از ذهن خود برای تفکر و از حواس خود برای دیدن استفاده کنید. این باعث میشود هر روز به یک ماجراجویی پر از اکتشافات و شگفتیهای شگفتانگیز تبدیل شود.
همچنان که رشد میکنید و درباره جهان بیشتر یاد میگیرید، این ایدهها را در قلب خود نگه دارید. آنها به شما کمک میکنند تا چیزهای جدیدی را که میبینید درک کنید و دلایل پشت آنها را بفهمید. با مغز شگفتانگیز و حواس قوی خود، آمادهاید تا کاوش کنید، سوال بپرسید و از یادگیری درباره همه اسرار زندگی لذت ببرید.
خلاصه اینکه، خردگرایی به ما میآموزد که به افکار و منطق خود اعتماد کنیم، در حالی که تجربهگرایی به ما یادآوری میکند که به آنچه از طریق حواس خود تجربه میکنیم اعتماد کنیم. هر روش، بخش منحصر به فردی از حقیقت را آشکار میکند. این دو در کنار هم، تصویر کاملی از چگونگی شناخت ما از واقعیت و حقیقت را ارائه میدهند. این رویکرد متعادل به یادگیری، گنجینهای است که همیشه، صرف نظر از اینکه زندگی شما را به کجا میبرد، به شما کمک خواهد کرد.