امروز با دو ایده بزرگ به نامهای پوچگرایی و پوچگرایی آشنا خواهیم شد. این ایدهها از تفکر در مورد زندگی و پرسیدن سوالات بزرگی مانند «چرا من اینجا هستم؟» و «چه چیزی زندگی را خاص میکند؟» ناشی میشوند. همچنین کمی در مورد موضوعی به نام اگزیستانسیالیسم صحبت خواهیم کرد. اگزیستانسیالیسم در مورد احساسات ما و نحوه تفکر ما در مورد اینکه چه کسی هستیم و چرا زندگی میکنیم، است. اگرچه این ایدهها ممکن است سخت به نظر برسند، اما میتوانیم آنها را با کلمات ساده و مثالهایی از زندگی روزمره خود درک کنیم.
هر روز از خواب بیدار میشوید و بازی میکنید، میخندید و چیزهای جدید یاد میگیرید. گاهی اوقات، ممکن است از خود بپرسید که چرا کارهای خاصی انجام میدهید یا چرا اتفاقات به این شکل رخ میدهند. بسیاری از بزرگسالان مدتهاست که به این ایدهها فکر کردهاند. آنها روشهای مختلفی برای توضیح چگونگی عملکرد زندگی ارائه دادهاند. دو مورد از این روشها پوچگرایی و پوچگرایی نامیده میشوند.
پوچگرایی و نیهیلیسم راههایی برای تفکر در مورد چرایی وجود ما هستند. این ایدهها ما را به پرسیدن سوالات عمیق وامیدارند. اگرچه این سوالات ممکن است پیچیده به نظر برسند، اما میتوانیم با مثالهای ساده به آنها نگاه کنیم. امروز، در مورد معنی این کلمات و ارتباط آنها با احساسات و اعمال روزمره ما صحبت خواهیم کرد.
اگزیستانسیالیسم روشی برای تفکر در مورد زندگی ماست که به ما کمک میکند احساسات خود و آنچه ما را به آنچه هستیم تبدیل میکند، درک کنیم. این روش سوالاتی مانند «من کیستم؟» و «چه چیزی مرا خوشحال میکند؟» میپرسد. تصور کنید که یک اسباببازی مورد علاقه دارید. میدانید که اسباببازیتان برای شما خاص است، حتی اگر شخص دیگری دلیل خاص بودن آن را نفهمد. اگزیستانسیالیسم به ما کمک میکند تا در مورد چیزهایی که باعث میشوند احساس زنده بودن و مهم بودن کنیم، فکر کنیم.
این طرز تفکر به ما یادآوری میکند که به زندگی خودمان نگاه کنیم و بدانیم که هر روز پر از لحظاتی برای یادگیری و رشد است. وقتی از بازی با دوستان خود احساس شادی میکنید یا وقتی چیز جدیدی یاد میگیرید، احساس غرور میکنید، این راهی برای یافتن معنا در زندگی شماست. اگزیستانسیالیسم به شما کمک میکند تا ببینید که هر احساس و تجربه کوچک بخشی از وجود شماست.
پوچگرایی این ایده است که گاهی اوقات زندگی منطقی نیست. مثل این است که بخواهید یک پازل بسازید، در حالی که بعضی از قطعات آن جور نمیشوند. تصور کنید که با بلوکها بازی میکنید. سعی میکنید آنها را خیلی بالا بچینید، اما ناگهان بلوکها میافتند. ممکن است بخندید یا سرتان را بخارانید زیرا بلوکها آنطور که برنامهریزی کرده بودید، قرار نگرفتهاند. این احساس کمی شبیه پوچگرایی است.
در پوچگرایی، مردم میگویند که زندگی میتواند خندهدار و گیجکننده باشد. گاهی اوقات، اتفاقاتی میافتد که هرگز انتظارش را نداریم. روزی را تصور کنید که برای بازی به بیرون میروید و ناگهان باران شروع به باریدن میکند. ممکن است احساس سردرگمی کنید زیرا برای یک روز آفتابی آماده بودید. حتی اگر عجیب به نظر برسد، هنوز هم میتوانید از آببازی در گودالهای آب یا تماشای رنگینکمان پس از باران لذت ببرید. این ترکیب تعجب و سردرگمی، راه خوبی برای درک پوچگرایی است.
وقتی چیزی عجیب یا خندهدار میبینید که نمیتوانید توضیحش دهید، این نشانهی پوچگرایی است. این به ما نشان میدهد که همه چیز در زندگی از یک قانون مشخص پیروی نمیکند. اگرچه برنامههای بزرگ ما گاهی اوقات از هم میپاشند، میتوانیم یاد بگیریم که به غافلگیری بخندیم و چیزهای جدید را امتحان کنیم.
نیهیلیسم ایده دیگری در مورد زندگی است. این ایده به ما میگوید که هیچ چیز معنای عمیق یا هدف خاصی ندارد. تصور کنید که یک جعبه مداد رنگی دارید. قرمز، آبی، سبز و بسیاری از رنگهای دیگر را میبینید. حالا تصور کنید کسی بگوید که این رنگها فقط رنگ هستند و معنای خاصی ندارند. این شبیه به معنای نیهیلیسم است.
در پوچگرایی، برخی افراد معتقدند که هیچ چیز در جهان پیام پنهانی ندارد. تصور کنید که در حال انجام یک بازی هستید که هیچ قانونی در آن وجود ندارد. ممکن است احساس گمگشتگی یا سردرگمی کنید زیرا نمیدانید چه کاری باید انجام دهید. پوچگرایی نیز میتواند کمی شبیه به این باشد، جایی که به نظر میرسد هیچ چیز دلیل روشنی ندارد. این به ما میگوید که هیچ برنامهی پنهانی در پشت هر رویدادی در زندگی ما وجود ندارد.
اگرچه پوچگرایی ممکن است روشی غمانگیز برای تفکر در مورد چیزها به نظر برسد، اما تنها یکی از راههای نگاه به زندگی است. برخی افراد از این ایده استفاده میکنند تا بگویند اگر نمیتوانیم در هر لحظه هدف بزرگی پیدا کنیم، نباید زیاد نگران باشیم. گاهی اوقات، زندگی خود به خود اتفاق میافتد و این هم اشکالی ندارد.
پوچگرایی و نیهیلیسم هر دو روشهایی برای تفکر در مورد زندگی هستند. هر دو سوالات مهمی در مورد چرایی وجود ما و معنای چیزها میپرسند. با این حال، آنها یکسان نیستند.
پوچگرایی به ما میگوید که زندگی میتواند همزمان خندهدار و گیجکننده باشد. به ما نشان میدهد که حتی اگر همه چیز طبق برنامه پیش نرود، میتواند لحظات شادی در غافلگیریها وجود داشته باشد. به عنوان مثال، وقتی بستنی شما روی زمین میافتد، ممکن است ابتدا احساس غم کنید، اما بعد متوجه میشوید که میتوانید به آن بخندید و دوباره امتحان کنید. این پیچش احساسات همان چیزی است که پوچگرایی در مورد آن است.
از سوی دیگر، نیهیلیسم این ایده است که هیچ چیز معنای پنهانی ندارد. این به ما میگوید که هیچ درس بزرگ یا هدف پنهانی در پشت اتفاقات اطراف ما وجود ندارد. تصور کنید که یک بازی بدون هیچ قانونی انجام میدهید که در آن هر حرکتی تصادفی به نظر میرسد. این احساس پوچی شبیه به چیزی است که نیهیلیسم توصیف میکند.
به عبارت ساده، پوچگرایی به شما کمک میکند تا لذت شگفتیهای زندگی را ببینید. پوچگرایی باعث میشود فکر کنید هیچ چیز واقعاً مهم نیست. هر دو ایده از تلاش برای درک زندگی ناشی میشوند، اما روشهای متفاوتی برای نگاه کردن به تجربیات روزمره به ما نشان میدهند.
وضعیت بشر راهی برای صحبت در مورد احساسات و تجربیاتی است که همه در آن سهیم هستند. هر روز صبح، از دیدن دوستانتان هیجانزده میشوید و گاهی اوقات اگر برنامهها تغییر کنند، کمی غمگین میشوید. همه این احساسات بخشی از انسان بودن هستند. اگزیستانسیالیسم، پوچگرایی و نیهیلیسم به ما کمک میکنند تا در مورد این احساسات صحبت کنیم.
هر روز، ممکن است با لحظاتی روبرو شوید که گیجکننده به نظر میرسند. شاید از خود بپرسید که چرا گاهی اوقات وقتی قصد پیکنیک داشتید، باران میبارد. این لحظات شما را به فکر فرو میبرند و سوالاتی را مطرح میکنند. همه آنها بخشی از شرایط انسانی هستند - اینکه در طول زندگی چه احساسی نسبت به زندگی دارید.
اگرچه درک این ایدههای بزرگ ممکن است دشوار به نظر برسد، اما به بزرگسالان و دانشآموزان بزرگتر کمک میکند تا در مورد چرایی زندگی به این شکل فکر کنند. برای شما، همین کافی است که بدانید داشتن سوال و گاهی اوقات احساس تعجب، بخش طبیعی از زنده بودن است.
بیایید به چند مثال ساده از زندگی روزمره نگاهی بیندازیم که به توضیح این ایدهها کمک میکنند:
مثال ۱: روزی را در نظر بگیرید که قصد داشتید بیرون بازی کنید. توپ مورد علاقهتان را تهیه کردهاید، اما ناگهان ابرهای تیره از راه میرسند و باران شروع به باریدن میکند. ممکن است کمی ناراحت شوید زیرا زمان بازیتان مختل شده است. این غافلگیری کمی شبیه پوچگرایی است، جایی که همه چیز همیشه طبق انتظار پیش نمیرود.
مثال ۲: حالا تصور کنید اگر به شما گفته شود که هر چقدر هم که تلاش کنید، هیچ کاری که انجام دهید نمیتواند اتفاقات زنگ تفریح را تغییر دهد. این احساس ممکن است شبیه پوچگرایی باشد، جایی که کسی معتقد است هیچ چیز معنای خاصی ندارد.
مثال ۳: زمانی را تصور کنید که نمیتوانید یک پازل را حل کنید. قطعات پازل با وجود اینکه چندین بار تلاش کردهاید، کاملاً کنار هم قرار نمیگیرند. این ممکن است عجیب و کمی احمقانه به نظر برسد. این احساس همچنین ایده پوچگرایی را نشان میدهد، زیرا گاهی اوقات، مهم نیست چقدر تلاش میکنیم، مسائل همچنان گیجکننده و غیرمنتظره باقی میمانند.
این مثالها میتوانند به شما کمک کنند تا درک کنید که اگرچه زندگی گاهی اوقات مانند یک پازل به نظر میرسد، اما همچنان پر از لحظات سرگرمکننده است. حتی وقتی قطعات پازل با هم جور نیستند، میتوانید از روند تلاش برای حل آن بخندید و لذت ببرید.
حتی اگر به این فکر کنیم که زندگی چقدر میتواند گیجکننده یا غیرقابلپیشبینی باشد، مهم است به یاد داشته باشیم که هر روز لحظات کوچک و شاد زیادی وجود دارد. وقتی بعد از باران رنگینکمان درخشانی میبینید، آهنگ مورد علاقهتان را میشنوید یا لبخندی را با یک دوست به اشتراک میگذارید، این لحظات شادی را به زندگی شما میآورند.
پوچگرایی به ما میآموزد که حتی اگر همه چیز برنامهی مشخصی نداشته باشد، باز هم میتوانیم دلایلی برای لبخند زدن پیدا کنیم. پوچگرایی ممکن است به ما بگوید که هیچ چیز مهم نیست، اما لبخند شما، خندهی شما و هر آغوش گرمی مهم هستند زیرا شما انتخاب میکنید که آنها را مهم جلوه دهید. هر اقدام کوچکی که انجام میدهید، به زندگی شما رنگ میبخشد، درست مانند نقاشی یک تصویر با مداد رنگیهای روشن.
افراد در هر سنی گاهی اوقات در مورد معنای زندگی کنجکاو میشوند. آنها سوالات بزرگی میپرسند، مانند: «چرا هر روز از خواب بیدار میشوم؟» یا «هدف از بازی کردن یا به اشتراک گذاشتن داستان چیست؟» این سوالات به ما کمک میکنند تا در مورد آنچه زندگی را جالب میکند، فکر کنیم.
پوچگرایی و نیهیلیسم دو روشی هستند که مردم سعی کردهاند به این سؤالات پاسخ دهند. برخی افراد با دیدن زندگی به عنوان یک راز پر از شگفتی، مانند پوچگرایی، آرامش پیدا میکنند. برخی دیگر ممکن است احساس کنند که زندگی هدف بزرگی ندارد، که ایده پشت نیهیلیسم است. هر دو روش تفکر به ما کمک میکنند تا احساسات عمیق خود را در مورد زندگی کشف کنیم.
تصور کنید که در حال خواندن یک کتاب داستان هستید که گاهی شخصیتها با غافلگیریهای خندهداری روبرو میشوند و گاهی اوقات، اتفاقات بدون دلیل مشخصی رخ میدهند. ترکیبی از احساساتی که هنگام خواندن آن داستان احساس میکنید، شبیه به ترکیبی از ایدهها در پوچگرایی و نیهیلیسم است. با بزرگتر شدن و یادگیری بیشتر، این فرصت را خواهید داشت که این ایدهها را بیشتر بررسی کنید و تصمیم بگیرید که چه چیزی برای شما منطقی است.
اشکالی ندارد که گاهی اوقات احساس سردرگمی کنید. وقتی به ایدههای بزرگی مانند پوچگرایی و نیهیلیسم فکر میکنید، ممکن است همه پاسخها را نداشته باشید. این طبیعی است و بخشی از یادگیری است. هر روز چیز جدیدی کشف میکنید، حتی اگر در ابتدا گیجکننده به نظر برسد. درست مانند وقتی که یک پازل را حل میکنید و تصویر به آرامی کنار هم قرار میگیرد، احساسات و افکار شما به ساختن داستان زندگیتان کمک میکنند.
وقتی احساس سردرگمی میکنید، به این معنی است که عمیقاً فکر میکنید و سعی دارید دنیا را بهتر درک کنید. چه به شگفتیهای خندهدار زندگی بخندید و چه از خود بپرسید که آیا همه چیز دلیل پنهانی دارد، به یاد داشته باشید که افکار شما مهم هستند. هر سوالی که میپرسید به شما کمک میکند تا درباره خودتان بیشتر بدانید. به همین دلیل است که مهم است به کاوش و صحبت در مورد احساسات خود ادامه دهید.
به اشتراک گذاشتن آنچه در مورد زندگی فکر میکنید میتواند به شما کمک کند احساس بهتری داشته باشید. وقتی با معلم، والدین یا دوست خود در مورد اتفاق خندهدار یا عجیبی که افتاده صحبت میکنید، در حال بررسی این ایدههای بزرگ هستید. به عنوان مثال، اگر در مورد زمانی که اسباببازیتان کار غیرمنتظرهای انجام داد با کسی صحبت کنید، در حال بررسی معنای پوچگرایی هستید.
وقتی به داستانهای دیگران گوش میدهید، متوجه میشوید که بسیاری از افراد لحظات غافلگیری یا سردرگمی را تجربه میکنند. هر کسی زمانهایی را تجربه میکند که همه چیز طبق برنامه پیش نمیرود. با صحبت در مورد این لحظات، میبینیم که زندگی پر از ماجراجویی و رمز و راز است.
تصور کنید که با دوستانتان در یک دایره نشستهاید و داستانی را برای هم تعریف میکنید. هر داستان ممکن است متفاوت باشد، اما همه آنها تصویر بزرگی از زندگی را تشکیل میدهند. داستان شما، به همراه داستانهای دیگران، روشهای مختلفی را که مردم زندگی را تجربه میکنند، نشان میدهد. اینگونه است که یاد میگیریم حتی اگر برخی لحظات بدون معنای از پیش تعیینشده به نظر برسند، همه آنها بخشهای مهمی از زندگی ما هستند.
حتی اگر برخی ایدهها بگویند که زندگی ممکن است گیجکننده یا بدون هدف بزرگ به نظر برسد، میتوانید هر روز به زندگی خود معنا ببخشید. هر بار که به یک دوست کمک میکنید، از یک بازی لذت میبرید یا با خانواده خود وقت میگذرانید، زندگی خود را خاص میکنید.
اعمال، خندهها و کلمات محبتآمیز شما معنا میبخشند. زندگی را مانند یک باغ بزرگ با گلهای متنوع تصور کنید. هر گل مهم است زیرا باغ را زیبا میکند. به همین ترتیب، هر لبخندی که به اشتراک میگذارید یا هر عمل محبتآمیزی که انجام میدهید، به زندگی شما زیبایی میبخشد.
به یاد داشته باشید، فقط به این دلیل که برخی افراد در مورد ایدههای بزرگی مانند پوچگرایی و نیهیلیسم صحبت میکنند، به این معنی نیست که شما باید احساس گمگشتگی کنید. شما همیشه میتوانید شادی را در چیزهای کوچک ببینید و دلایل خودتان را برای شادی ایجاد کنید. شما کسی هستید که روزتان را از طریق عشق و توجهی که به دیگران نشان میدهید، روشن میکنید.
اگرچه پوچگرایی و پوچگرایی ممکن است کلماتی برای بزرگسالان به نظر برسند، اما میتوانند به چیزهایی که هر روز میبینید نیز مربوط باشند. تصور کنید که با دوستانتان در پارک هستید. میدوید، بازی میکنید و از آفتاب لذت میبرید. ناگهان، نسیم ملایمی بازی را تغییر میدهد و شما باید از قوانین جدید پیروی کنید. این تغییر ممکن است غیرمنتظره به نظر برسد، اما به زمان بازی شما جذابیت میبخشد. این ترکیب غافلگیری و سرگرمی، ایده پوچگرایی را به ما نشان میدهد، جایی که هنوز میتوان از چیزهای غیرمنتظره لذت برد.
از طرف دیگر، اگر روزی از خواب بیدار شوید که همه چیز عادی به نظر برسد و به نظر برسد هیچ کس به چیزهای کوچک اهمیت زیادی نمیدهد، ممکن است کمی احساس پوچی کنید. انگار هیچ چیز درخشش خاصی ندارد. اما بعد به یاد میآورید که چگونه یک لبخند مهربان یا یک خندهی مشترک میتواند روز شما را روشن کند. این نشان میدهد که حتی اگر برخی لحظات خالی به نظر برسند، میتوانید با انجام کاری که شما را خوشحال میکند، آنها را با معنای خودتان پر کنید.
هر فردی دنیا را به شیوهی خاص خودش میبیند. برخی افراد در هر کاری که انجام میدهند معنا پیدا میکنند و هر لحظه را مهم میدانند. برخی دیگر ممکن است فکر کنند که آیا زندگی فقط مجموعهای از رویدادهای تصادفی است. هر دو روش دیدن چیزها اشکالی ندارد. مهم است که به احساسات خود گوش دهید و درک کنید که افکار شما میتوانند با یادگیری بیشتر تغییر کنند.
تصور کنید که در حال خواندن یک کتاب داستان با تصاویر و ماجراجوییهای فراوان هستید. گاهی داستان پیامی واضح دارد و گاهی اوقات همه چیز در مورد لذت ناشناختهها است. درست مانند تصاویر کتاب، هر بخش از روز شما زیبایی و شگفتی خاص خود را دارد. به این ترتیب، یاد میگیرید که زندگی میتواند ترکیبی از لحظات واضح و لحظات گیجکننده باشد. هر دو بخش به کامل شدن کل تصویر کمک میکنند.
با بزرگ شدن، پرسیدن سوال در مورد دنیای اطرافتان بسیار خوب است. سوالاتی مانند «چرا آسمان آبی است؟» یا «چرا تولدها را جشن میگیریم؟» به شما کمک میکند تا زندگی را بیشتر درک کنید. ایدههای بزرگی مانند پوچگرایی و نیهیلیسم نیز از پرسیدن سوال در مورد چرایی اتفاقات ناشی میشوند.
وقتی فکر میکنید «چه چیزی امروز مرا خوشحال میکند؟» یا «چرا اتفاق غیرمنتظرهای افتاد؟» از کنجکاوی خود برای کشف جهان استفاده میکنید. حتی اگر پاسخها همیشه واضح نباشند، هر سؤالی به شما کمک میکند تا درباره خود و اطرافیانتان بیشتر بدانید.
به یاد داشته باشید، پرسیدن سوال بخشی از کنجکاوی و تفکر یک فرد است. کاملاً طبیعی است که در مورد دلایل شگفتیهای کوچک و اسرار بزرگ به طور یکسان فکر کنید.
بیایید به یک داستان ساده گوش دهیم. روزی روزگاری، در یک شهر آرام، پسر کوچکی به نام الکس زندگی میکرد که عاشق اکتشاف بود. الکس از درختان بالا میرفت، پرواز پرندگان را تماشا میکرد و با خوشحالی در زمین بازی میدوید. روزی، هنگام بازی، الکس یک بادبادک بزرگ و رنگارنگ را دید که در آسمان اوج میگرفت. ناگهان، بادبادک در شاخههای یک درخت بلند گیر کرد. الکس از دیدن اسباببازی مورد علاقهاش که در هم پیچیده بود، ناراحت شد، اما به دلیل نحوه غیرمعمول تاب خوردن بادبادک در باد، این صحنه را کمی خندهدار نیز یافت.
الکس از خود میپرسید که چرا بادبادک آنطور که انتظار داشت رفتار نکرد. او به این فکر کرد که آیا قرار است آزادانه پرواز کند یا اینکه بخشی از یک راز بزرگتر روز است. در آن لحظه، الکس چیزی شبیه پوچی را تجربه کرد. او دید که حتی وقتی اوضاع بد پیش میرود، میتواند نوعی زیبایی و طنز عجیب در غافلگیری وجود داشته باشد.
بعداً، یکی از دوستانش آمد و به الکس کمک کرد تا بادبادک را باز کند. آنها با هم به این اتفاق غیرمنتظره خندیدند. این ماجراجویی ساده به آنها نشان داد که حتی وقتی همه چیز طبق برنامه پیش نمیرود، زندگی هنوز میتواند پر از شادی و معنا باشد. الکس یاد گرفت که گاهی اوقات احساس سردرگمی اشکالی ندارد و هر روز فرصتی برای کشف چیز جدیدی دارد.
هنر، موسیقی و داستانها راههای فوقالعادهای برای بیان احساسات و افکار ما هستند. وقتی شما یک نقاشی میکشید یا آهنگی میخوانید، بخشهایی از وجود خود را نشان میدهید. گاهی اوقات نقاشی شما ممکن است رنگهای روشن و شاد داشته باشد و گاهی اوقات ممکن است وقتی احساس سردرگمی میکنید، سایههای تیرهتری داشته باشد. این فرآیند خلاقانه شبیه به ایدههای پوچگرایی است. حتی اگر تصویر بینقص به نظر نرسد، داستان خود را روایت میکند.
گوش دادن به یک آهنگ یا خواندن یک داستان همچنین میتواند نشان دهد که همه چیز نباید از یک مسیر مشخص پیروی کند. زیبایی هنر در این است که به شما اجازه میدهد تصمیم بگیرید چه چیزی مهم است. به عنوان مثال، نقاشی شما از یک رنگین کمان پس از یک روز بارانی، احساسی از امید و شادی را به ارمغان میآورد. به شما میگوید که حتی اگر روز ابری به نظر برسد، همیشه چیزی روشن در گوشه و کنار منتظر است.
همچنان که رشد میکنید و جهان را بیشتر تجربه میکنید، احساسات خود را بهتر درک خواهید کرد. گاهی اوقات ممکن است احساس شادی، گاهی گیجی و گاهی حتی کمی گمگشتگی کنید. همه این احساسات طبیعی هستند. وقتی احساس میکنید روزتان مانند یک پازل بهم ریخته است، بدانید که این تنها بخشی از سفر شماست.
صحبت کردن با کسی که به او اعتماد دارید در مورد احساساتتان میتواند به شما کمک کند تا آنها را بهتر درک کنید. اگر تا به حال احساس کردهاید که نمیفهمید چرا اتفاقی افتاده است، به یاد داشته باشید که اشکالی ندارد که چنین احساسی داشته باشید. بسیاری از مردم لحظاتی دارند که در مورد مسائل سوال میپرسند. چه به پوچگرایی فکر کنید، که نشان دهندهی لذت در غافلگیریها است، و چه به پوچگرایی، که باعث میشود از خود بپرسید که آیا هیچ چیز مهم نیست، احساسات شما مهم هستند و به شما کمک میکنند تا یاد بگیرید و رشد کنید.
یادگیری در مورد ایدههایی مانند پوچگرایی و نیهیلیسم به شما کمک میکند تا ببینید که زندگی پر از تجربیات مختلف است. به شما میآموزد که سردرگمی و غافلگیری بخشی از زندگی هستند. با فکر کردن در مورد این ایدهها، یاد میگیرید که اشکالی ندارد اگر هر لحظه پاسخ روشنی نداشته باشد.
هر بار که لبخندی به کسی میزنید، به دوستی کمک میکنید یا حتی به یک اشتباه احمقانه میخندید، در حال خلق معنا در روز خود هستید. این اقدامات نشان میدهد که حتی اگر برخی ایدهها هیچ اهمیتی نداشته باشند، شما کسی هستید که به زندگی خود رنگ و هدف میبخشید.
وقتی در مورد سوالات بزرگ زندگی یاد میگیرید، کمکم متوجه میشوید که هر بخش از روزتان، هر چقدر هم کوچک، مهم است. مثل کنار هم گذاشتن یک پازل غولپیکر است. هر قطعه، هر لحظه، تصویر نهایی را کامل و زیبا میکند.
گاهی اوقات، فکر کردن به ایدههای بزرگ میتواند باعث شود احساس سنگینی یا غرق شدن در کارها کنید. بسیار مهم است که با خودتان مهربان باشید، به خصوص در روزهایی که همه چیز گیجکننده به نظر میرسد. به یاد داشته باشید که هر روز فرصتی برای یک شروع تازه است. لبخند شما، آغوش شما و کلمات محبتآمیز شما میتواند تفاوت بزرگی در روز شخص دیگری ایجاد کند.
مهربانی شما نشان میدهد که زندگی معنا دارد، زیرا شما به خلق لحظات شاد کمک میکنید. وقتی دوستی را میبینید که ناراحت است، با یک کلمه محبتآمیز یا با یک نوازش آرامبخش به پشتش، آرامش میدهید. چنین کارهای کوچکی به شما یادآوری میکند که حتی وقتی دنیا گیجکننده به نظر میرسد، عشق و مراقبت زندگی را زیبا میکند.
با افزایش سن، ایدههای جدیدی کشف خواهید کرد و مسائل را از زاویههای متفاوتی خواهید دید. با این حال، مهمترین چیز این است که با لبخند به آینده نگاه کنید. از هر لحظه لذت ببرید، چه یک روز آفتابی در پارک باشد، چه یک تفریح در کلاس درس یا یک لحظه خاص با خانوادهتان.
هر روز جدید فرصتی برای یادگیری بیشتر در مورد جهان و اینکه چه کسی هستید، به ارمغان میآورد. حتی اگر ایدههای بزرگی مانند پوچگرایی و نیهیلیسم شما را وادار به توقف و فکر کردن کنند، به شما نشان میدهند که هر لحظه چقدر میتواند ارزشمند باشد. همیشه به یاد داشته باشید که شما کسی هستید که زندگی خود را با شادی، عشق و معنا پر میکنید.
• پوچگرایی: گاهی اوقات زندگی مانند یک معمای خندهدار و گیجکننده به نظر میرسد. حتی وقتی همه چیز طبق برنامه پیش نمیرود، میتواند لحظات شادی در شگفتیهای زندگی وجود داشته باشد.
• پوچگرایی: این ایده حاکی از آن است که هیچ چیز معنای خاص یا پنهانی ندارد. مثل این است که بگوییم تمام رنگهای جعبه مداد شمعی شما فقط رنگهایی بدون پیام مهمی هستند.
• اگزیستانسیالیسم: این در مورد تفکر در مورد اینکه ما که هستیم و چه چیزی ما را خوشحال میکند، است. این ما را تشویق میکند که هر روز به احساسات و اعمال خود نگاه کنیم.
• زندگی روزمره: زندگی شما پر از لحظات کوچک است - بازی کردن، خندیدن، یادگیری و حتی احساس سردرگمی. این لحظات مهم هستند زیرا تصویر کلی از اینکه شما چه کسی هستید را میسازند.
• یافتن معنا: حتی اگر برخی ایدهها حاکی از آن باشند که هیچ چیز هدف خاصی ندارد، میتوانید از طریق شادیهای سادهای مانند یک لبخند، یک کلمه محبتآمیز یا یک بازی سرگرمکننده با دوستان، معنا ایجاد کنید.
• مهربان بودن: نشان دادن مهربانی به خود و دیگران، دنیا را به جای بهتری تبدیل میکند. هر عمل مراقبتی به زندگی معنا میبخشد.
• سفر: زندگی مانند یک باغ زیبا یا یک پازل بزرگ است. هر روز، حتی زمانی که گیج کننده به نظر می رسد، فرصتی برای یادگیری، کاوش و رشد است. تجربیات و احساسات شما داستان خاص خودتان را می سازد.
به یاد داشته باشید، حتی وقتی زندگی گیج کننده یا احمقانه به نظر میرسد، شما قدرت دارید که در لحظات کوچک شادی پیدا کنید. احساسات شما مهم هستند و هر روز با به اشتراک گذاشتن عشق و مهربانی با جهان، معنای خودتان را خلق میکنید.