حق رای زنان به حق رای زنان در انتخابات اشاره دارد - یکی از جنبه های اساسی جوامع دموکراتیک. هدف این درس بررسی سفر تاریخی مبارزه زنان برای حق رأی، پیامدهای آن بر مسائل اجتماعی و فمینیسم و تأثیر آن بر دموکراسی جهانی است.
جنبش حق رأی زنان در اوایل قرن نوزدهم به عنوان بخشی از جنبش های اصلاحی گسترده تر آغاز شد. در سال 1848، کنوانسیون سنکا فالز در ایالات متحده اولین کنوانسیون حقوق زنان را مشخص کرد، که اعلامیه ای از احساسات صادر کرد که خواستار حقوق برابر برای زنان از جمله حق رای بود. این رویداد اغلب به عنوان تولد جنبش حق رأی زنان در ایالات متحده ذکر می شود.
مبارزه برای حق رای زنان به یک کشور یا منطقه محدود نمی شد. این یک جنبش جهانی بود. نیوزیلند اولین کشوری بود که در سال 1893 به زنان حق رای داد. این نقطه عطفی در جنبش جهانی حق رأی بود و الهام بخش زنان در کشورهای دیگر برای تشدید مبارزه برای حقوق رای بود. پس از نیوزلند، استرالیا در انتخابات فدرال در سال 1902 حق رای محدودی را به زنان اعطا کرد.
حق رای زنان عمیقاً با سایر مسائل اجتماعی آن زمان عجین شده بود. حق رأیها همچنین برای اصلاحات اجتماعی گستردهتر، از جمله حقوق کار، لغو بردهداری و اصلاحات آموزشی مبارزه کردند. این جنبش با تشخیص اینکه حقوق زنان به طور جدایی ناپذیری با سایر مسائل عدالت اجتماعی پیوند خورده است، تقاطع را برجسته کرد.
جنبش حق رای زنان فصلی محوری در تاریخ فمینیسم بود. نقشهای جنسیتی سنتی را به چالش میکشید و برای برابری جنسیتها در حوزه سیاسی بحث میکرد. موفقیت این جنبش یک پیروزی قابل توجه برای فمینیسم بود و پایه ای محکم برای نبردهای آینده برای برابری ایجاد کرد.
رای داران از استراتژی ها و تاکتیک های مختلفی برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کردند. اینها شامل اعتراضات مسالمت آمیز، طومارها و نافرمانی مدنی بود. در برخی کشورها، مانند بریتانیا، جنبش نیز تاکتیکهای ستیزهجویانهتری را دید. اتحادیه اجتماعی و سیاسی زنان به رهبری املین پانکهورست و دخترانش، اعتصابات غذا را سازماندهی کردند و شیشه ها را شکستند تا توجه را به هدف خود جلب کنند.
نهضت حق رای توسط زنان شجاع و بصیر رهبری می شد که زندگی خود را وقف آرمان کردند. برخی از چهره های کلیدی عبارتند از سوزان بی آنتونی و الیزابت کدی استانتون در ایالات متحده، املین پانکهورست در بریتانیا و کیت شپرد در نیوزیلند. این زنان سازماندهی، مبارزات انتخاباتی و گاه به خاطر فعالیت خود با زندان مواجه می شدند.
تداوم جنبش حق رأی در نهایت به موفقیت منجر شد. در ایالات متحده، اصلاحیه نوزدهم، که به زنان حق رای می دهد، در سال 1920 تصویب شد. به طور مشابه، قانون نمایندگی مردم در سال 1918 در بریتانیا حق رای را به زنان بالای 30 سال اعطا کرد. این پیروزی ها تأثیرات عمیقی بر روی آنها گذاشت. جامعه، درها را برای مشارکت زنان در زندگی عمومی باز می کند و نشانه تغییر به سوی جوامع برابرتر است.
امروزه، مبارزه برای حق رای زنان اغلب به عنوان آغاز جنبش گسترده تر حقوق زنان تلقی می شود. موفقیت جنبش حق رأی موانع را شکست و وضعیت موجود را به چالش کشید و زمینه را برای پیشرفت بیشتر در حقوق زنان از جمله حقوق اشتغال، حقوق باروری و مبارزه با خشونت مبتنی بر جنسیت فراهم کرد.
میراث جنبش حق رای زنان بسیار فراتر از عمل رای دادن است. این به عنوان گواهی بر قدرت فعالیت های مردمی و اهمیت مشارکت مدنی عمل می کند. همانطور که ما در مورد دستاوردهای جنبش فکر می کنیم، ضروری است که مبارزات جاری برای برابری جنسیتی و اهمیت ادامه مبارزه برای حقوق همه گروه های به حاشیه رانده شده را به رسمیت بشناسیم.
در حالی که جنبش حق رای زنان به هدف اصلی خود یعنی تامین حقوق رای برای زنان دست یافت، همچنین زمینه را برای نسل های آینده برای ادامه مبارزه برای برابری فراهم کرد. میراث جنبش یادآور اهمیت تاب آوری، همبستگی و قدرت جمعی برای اعمال تغییرات مثبت اجتماعی است.