اپرا شکلی از هنرهای نمایشی است که موسیقی، نمایش و گاهی رقص را در یک اثر هنری یکپارچه ترکیب می کند. این هنر در اواخر قرن شانزدهم در ایتالیا ایجاد شد و از آن زمان به یک شکل هنری برجسته در سراسر جهان تبدیل شده است. اپرا شامل چندین مؤلفه از جمله خوانندگان، ارکستر و اغلب گروه کر است که همه با هم کار می کنند تا داستانی را از طریق موسیقی و لیبرتو (متن اپرا) روایت کنند.
ریشههای اپرا را میتوان به دوره رنسانس در ایتالیا جستوجو کرد، جایی که آزمایشها در ترکیب موسیقی و نمایش منجر به توسعه این فرم منحصر به فرد شد. اولین اپرای شناخته شده "دافنه" بود که توسط جاکوپو پری در سال 1598 ساخته شد. این ژانر به سرعت تکامل یافت، با کلودیو مونتهوردی یکی دیگر از آهنگسازان اولیه و تاثیرگذار، به ویژه با اثر خود "L'Orfeo" در سال 1607. اپرا در سراسر اروپا، هر ملتی گسترش یافت. آن را با سلیقه فرهنگی خود تطبیق دهند.
موسیقی قلب اپرا است و ارکستر نقش مهمی در ایجاد لحن احساسی و حمایت از خوانندگان دارد. این موسیقی توسط یک آهنگساز نوشته شده است و ارتباط نزدیکی با احساسات و رویدادهای روی صحنه دارد.
لیبرتو متن یا فیلمنامه اپرا است که شامل تمام دیالوگ ها و اشعاری است که توسط اجراکنندگان خوانده می شود. این برای مطابقت با موسیقی ساخته شده ساخته شده است و به انتقال روایت داستان کمک می کند.
خوانندگان در اپرا نقش های متفاوتی را ایفا می کنند که هر کدام با طیف های آوازی متمایزی مانند سوپرانو، میزانسن، تنور، باریتون و باس مشخص می شوند. سبک آواز در اپرا دخیل است و نیاز به آموزش دقیق دارد.
اپرا در طول قرن ها به سبک ها و ژانرهای مختلفی تبدیل شده است که منعکس کننده تغییرات در ذائقه موسیقی، ترجیحات فرهنگی و هنجارهای اجتماعی است.
این بنا که با تزئینات موسیقی پیچیده و ماشین آلات صحنه پیچیده مشخص می شود، در قرن 17 و اوایل قرن 18 شکوفا شد. آهنگسازانی مانند جورج فردریک هندل در این دوران برجسته بودند.
با تمرکز بر هماهنگی و وضوح، دوره کلاسیک در اواخر قرن 18 شاهد ظهور سریالهای اپرا (اپرا جدی) و اپرا بوفا (اپرا کمیک) بود که ولفگانگ آمادئوس موتزارت یکی از چهرههای کلیدی آن بود.
این سبک به معنای "آواز خواندن زیبا" در ایتالیایی، بر زیبایی صدای انسان تأکید می کند و آواز خواندن فضیلتی دارد. جواکینو روسینی، وینچنزو بلینی و گائتانو دونیزتی آهنگسازان اصلی بودند.
گرایشی در اواخر قرن نوزدهم با تمرکز بر رئالیسم، به تصویر کشیدن زندگی روزمره و مبارزات آن. «کاوالریا روستیکانا» پیترو ماسکانی و «پاگلیاچی» روگرو لئونکاوالو نمونههایی هستند.
بسیاری از اپراها امتحان خود را پس داده اند و در دنیای موسیقی کلاسیک و هنرهای نمایشی به نماد تبدیل شده اند.
آثار وردی که بهخاطر «تراویاتا»، «آیدا» و «ریگولتو» شناخته میشوند، بهخاطر عمق احساسی و شخصیتهای پیچیدهشان تحسین میشوند.
واگنر رویکردی جامع به اپرا در پیش گرفت و به دنبال ترکیب همه هنرها در آثارش مانند «چرخه حلقه» و «تریستان و ایزولد» بود و مفهوم Gesamtkunstwerk (کل اثر هنری) را معرفی کرد.
اپراهای پوچینی، مانند «لا بوهم»، «توسکا» و «ماداما باترفلای» به خاطر موسیقی آهنگین و داستانهای کوبندهشان مشهور هستند.
تولید اپرا شامل انبوهی از عناصر هنری و تکنیکی است که منظره ای را خلق می کند که هم حس شنوایی و هم حس بصری را درگیر می کند.
دیدگاه کارگردان برای ارائه اپرا شامل تنظیم، مسدود کردن و تعامل بین شخصیت ها است. تولیدات مدرن ممکن است تنظیمات را تغییر دهند تا تفاسیر جدیدی را به آثار کلاسیک بیاورند.
طراحان عناصر بصری را ایجاد می کنند که با دوره، مکان و حال و هوای اپرا مطابقت دارد و مخاطب را بیشتر در داستان غوطه ور می کند.
ارکستر نقش محوری ایفا می کند، و رهبر ارکستر اطمینان حاصل می کند که نوازندگان و خواننده ها در هارمونی هستند، با دقت صدا را متعادل می کنند تا از خوانندگان حمایت کند اما بر خوانندگان چیره نشود.
در دوران مدرن، اپرا به رشد خود ادامه میدهد و آثار معتبری در سراسر جهان اجرا میشوند و آهنگسازان معاصر اپراهای جدیدی را به کارنامه اضافه میکنند. پیشرفتهای فناوری، مانند زیرنویسها و تکنیکهای نوآورانه صحنهپردازی، اپرا را برای مخاطبان وسیعتری قابل دسترستر کرده است. علاوه بر این، ابتکاراتی مانند پخش زنده سینما و پخش دیجیتال تضمین می کند که اپرا بخشی حیاتی از چشم انداز فرهنگی جهانی باقی می ماند.
اپرا به عنوان ترکیبی از هنرهای نمایشی، تجربه بی نظیری از داستان سرایی را از طریق موسیقی، صدا، درام و هنر بصری ارائه می دهد. تکامل آن در طول قرنها منعکسکننده تغییرات در گرایشهای اجتماعی، فرهنگی و موسیقی است، با این حال عناصر اصلی آن ثابت میماند: برانگیختن احساسات و گفتن داستانهایی که با مخاطبان در هر سن و پیشینه طنیناندازی میکند.