Google Play badge

انقلاب فرانسه


اهداف یادگیری

در این درس با وقایع مهمی که از سلطنت تا ناپلئون رخ داده است آشنا می شویم.

نکات کلیدی در این درس عبارتند از:

  1. علل انقلاب فرانسه
  2. Estates-General
  3. سه املاک در جامعه فرانسه قبل از انقلاب
  4. سقوط باستیل
  5. تشکیل مجلس شورای ملی
  6. اعلامیه حقوق بشر و شهروند
  7. سوگند زمین تنیس
  8. تشکیل کنوانسیون ملی
  9. سلطنت ترور
  10. تشکیل دایرکتوری
  11. به قدرت رسیدن ناپلئون

انقلاب آمریکا الهام بخش مردم فرانسه شد تا انقلابی برای خود داشته باشند. در دهه‌های 1600 و 1700، فرانسه دارای سلطنت مطلقه یا سلطنت حق الهی بود که به این معنی بود که پادشاهان فکر می‌کردند که قدرت خود را از خدا دریافت می‌کنند، نه مردم. حاکمان، مانند لویی شانزدهم و لوئی پانزدهم، پول زیادی را صرف جنگ ها و سبک زندگی اسراف آمیز خود کردند. این باعث نارضایتی مردم شد.

سه عامل اصلی برای انقلاب فرانسه وجود داشت.

1. طبقات/تقسیمات اجتماعی ناعادلانه - جامعه فرانسه به سه دارایی اصلی تقسیم شد که همه متعلق به یکی بودند.

- بورژوازی - اعضای طبقه متوسط مانند بازرگانان، بانکداران، پزشکان، وکلا و معلمان

- کارگران شهر - افرادی مانند صنعتگران، کارگران و خدمتکاران

- دهقانان - افرادی که فقیر و پایین جامعه بودند و 80 درصد این دارایی را تشکیل می دادند

2. بدهی دولت - پادشاه و ملکه پول را برای تجملات، مهمانی ها و جنگ های گران هزینه کردند. این هزینه های بیش از حد کشور را دچار بدهی کرد. پادشاه از املاک اول و دوم خواست مالیات بپردازند و آنها نپذیرفتند. این کشور همچنان به بدهی های غیرقابل کنترل می رود.

3. زندگی در فرانسه برای طبقه سوم بد بود - غذا کمیاب و گران بود. یک قرص نان بیش از حقوق یک روز هزینه دارد. زمستان به شدت سرد بود. مردم سرد و گرسنه بودند و بسیاری بیکار بودند. اعضای طبقه سوم بالاخره سیر شده بودند. آنها آماده بودند تا از ایده های فیلسوفان برای شورش علیه پادشاه بی انصاف خود و تغییر حکومت خود استفاده کنند.

Estates-General تا قبل از انقلاب فرانسه نهاد قانونگذاری فرانسه بود. هنگامی که پادشاه می خواست در مورد مسائل خاصی مشورت کند، جلسه ای را با ژنرال املاک تشکیل می داد. در 5 مه 1789، لویی شانزدهم مجمعی از املاک عمومی را فراخواند تا پیشنهادات خود را برای افزایش مالیات به منظور غلبه بر مشکلات مالی تصویب کند.

رای گیری در Estates-General در گذشته بر اساس این اصل انجام می شد که هر ایالت دارای یک رای بود و همین رویه این بار ادامه داشت. اما اعضای گروه سوم خواستار حق رای فردی شدند که در آن هر عضو یک رای داشت. پس از رد این پیشنهاد توسط شاه، اعضای دولت سوم در اعتراض از مجلس خارج شدند.

طبقه سوم سرانجام تصمیم گرفت به طور جداگانه ملاقات کند زیرا در آخرین جلسه ی املاک عمومی در کاخ ورسای هیچ کاری انجام نشد. پادشاه و اعضای دولت اول و دوم همیشه از آرای خود بیشتر بودند و دولت سوم نمی توانست نظری در مورد آنچه در فرانسه اتفاق می افتاد داشته باشد. طبقه سوم جدا شد و خود را مجلس ملی نامیدند و شروع به کار بر روی قانون اساسی جدید فرانسه کردند.

اعضای طبقه سوم به زندانی در فرانسه (باستیل) یورش بردند. این رویداد آغاز انقلاب بود. این رویداد سقوط باستیل یا طوفان باستیل نامیده می شود. سقوط باستیل یک نقطه عطف مهم در تاریخ انقلاب فرانسه است. فرانسه 14 ژوئیه 1789 را به عنوان روز استقلال جشن گرفت.

مجلس شورای ملی قانون اساسی را به نام اعلامیه حقوق بشر و شهروند نوشت که در آن آمده بود که اختیارات حکومت از مردم است نه پادشاه. به این می گویند حاکمیت مردمی. این قانون اساسی همچنین اختیارات روحانیون و اشراف را سلب کرد و دولت فرانسه را به سلطنت مشروطه تغییر داد.

لویی شانزدهم سرانجام مجلس ملی را به رسمیت شناخت و قانون اساسی را پذیرفت.

در سال 1792، سلطنت فرانسه ملغی شد و فرانسه به جمهوری تبدیل شد که از اصول آزادی، برابری و برادری حمایت می کرد. دولت موقت تشکیل شد.

در سال 1793، قدرت اجرایی به دست رادیکال ها رفت و آنها دولت جدیدی به نام کنوانسیون ملی را تشکیل دادند. کنوانسیون ملی دو گروه داشت:

کوه ها یا ژاکوبن ها کنوانسیون ملی را به دست گرفتند.

پادشاه لوئیس در دادگاه محاکمه شد. او را روی گیوتین (دستگاهی که سر قربانیان را بریده است) اعدام کردند.

بلافاصله پس از اعدام پادشاه، کنوانسیون ملی کمیته ایمنی عمومی را برای اداره کشور تشکیل داد. این هیئت حاکم به سرعت تحت کنترل یک وکیل تندرو به نام ماکسیمیلیان روبسپیر قرار گرفت. او هر کس را که معتقد بود مخالف انقلاب بود به اعدام با گیوتین محکوم کرد. دوره قدرت او به عنوان سلطنت وحشت شناخته می شود. در دوران حکومت وحشت، او بیش از 40000 نفر از جمله ملکه ماری آنتوانت و کودکان را کشت. سرانجام مردم فرانسه از این همه کشتار خسته شدند و روبسپیر را اعدام کردند.

پس از کشتن روبسپیر، دولت جدیدی توسط رهبران طبقه متوسط به نام دایرکتوری تشکیل شد. این آخرین گروهی بود که به قدرت رسید و شورایی 5 نفره بود. دایرکتوری به انقلاب پایان می دهد.

در این دوره، فرانسه به دلیل فقدان حکومت کارآمد، دچار آشفتگی بزرگی شد. مدیران برای مبارزه با ائتلاف اروپایی و جلب اعتماد مردم به نبوغ نظامی ناپلئون وابسته بودند. ناپلئون که خود را محبوب می یافت، دایرکتوری را سرنگون کرد. در دسامبر 1804، ناپلئون خود را "امپراتور فرانسوی ها" معرفی کرد. حجاب قانونی جمهوری خواهی کنار گذاشته شد.

Download Primer to continue