درک نحوه عملکرد مصرف کنندگان، پیش بینی فروش محصولاتشان را برای فروشندگان آسان تر می کند و اقتصاددانان را قادر می سازد تا درک بهتری از شکل کلی اقتصاد داشته باشند.
تئوری مصرف کننده مطالعه این است که چگونه مردم تصمیم می گیرند پول خود را بر اساس ترجیحات فردی و محدودیت های بودجه خرج کنند. شاخه ای از اقتصاد خرد است. تئوری مصرف کننده نشان می دهد که افراد چگونه انتخاب می کنند، بسته به میزان درآمدی که برای خرج کردن در دسترس دارند و قیمت کالاها و خدمات.
افراد در انتخاب بین بستههای مختلف کالاها و خدمات آزادی دارند. تئوری مصرف کننده به دنبال پیش بینی الگوهای خرید آنها با ایجاد سه فرض اساسی زیر در مورد رفتار انسان است:
مشتری باید تعیین کند که چگونه درآمد خود را برای کالاهای مختلف خرج کند. معمولاً هر مشتری مایل است ترکیبی از کالاها را به دست آورد که نهایت رضایت را به او بدهد. این به ترجیحات مشتری و آنچه مشتری می تواند خرید کند بستگی دارد. "پسند" مشتریان نیز ترجیحات نامیده می شوند. و آنچه مشتری می تواند خرید کند، مطمئناً به قیمت کالاها و درآمد مشتری بستگی دارد.
اگر مقدار تقاضای یک محصول با افزایش درآمد مصرف کننده افزایش یابد، محصول یک کالای معمولی است و اگر مقدار تقاضا با افزایش درآمد کاهش یابد، کالای پست است.
یک کالای معمولی دارای کشش تقاضای مثبت و یک کالای پایین تر دارای کشش تقاضای منفی است.
منحنی بی تفاوتی نموداری است که ترکیبی از دو کالا را نشان می دهد که رضایت و فایده یکسانی را به مصرف کننده می دهد و در نتیجه مصرف کننده را بی تفاوت می کند.
منحنی بی تفاوتی بر روی یک نمودار دو بعدی ساده عمل می کند. هر محور نشان دهنده یک نوع کالای اقتصادی است. در امتداد منحنی یا خط، مصرف کننده هیچ ترجیحی برای ترکیبی از کالاها ندارد زیرا هر دو کالا سطح یکسانی از مطلوبیت را برای مصرف کننده فراهم می کنند. به عنوان مثال، یک پسر جوان ممکن است بین داشتن دو کتاب کمیک و یک ماشین اسباب بازی، یا دو ماشین اسباب بازی و یک کتاب کمیک بی تفاوت باشد.
خواص منحنی های بی تفاوتی:
اثر درآمد تغییر در مصرف کالاها بر اساس درآمد است. این بدان معناست که مصرفکنندگان معمولاً در صورت افزایش درآمد، بیشتر هزینه میکنند و اگر درآمدشان کاهش یابد، ممکن است کمتر خرج کنند. اما این امر تعیین نمی کند که مصرف کنندگان چه نوع کالایی را خریداری کنند. در واقع، آنها ممکن است بسته به شرایط و ترجیحات خود، کالاهای گرانتر را در مقادیر کمتر یا کالاهای ارزانتر در مقادیر بالاتر خریداری کنند.
اثر جایگزینی ممکن است زمانی رخ دهد که مصرفکننده اقلام ارزانتر یا با قیمت متوسط را با اقلامی که گرانتر هستند، در صورت تغییر در امور مالی جایگزین کند. به عنوان مثال، یک بازده خوب در یک سرمایه گذاری یا سایر سودهای پولی ممکن است مصرف کننده را ترغیب کند که مدل قدیمی یک کالای گران قیمت را با مدل جدیدتر جایگزین کند. زمانی که درآمد کاهش می یابد، عکس آن صادق است.
کاهش اندک در قیمت ممکن است یک محصول گران قیمت را برای مصرف کنندگان جذاب تر کند که می تواند به اثر جایگزینی نیز منجر شود. به عنوان مثال، اگر شهریه کالج های خصوصی گران تر از شهریه کالج های دولتی باشد، کاهش اندک شهریه کالج های خصوصی ممکن است برای ایجاد انگیزه بیشتر دانش آموزان برای شروع تحصیل در مدارس خصوصی کافی باشد.
ایجاد درک بهتر از سلیقه و درآمد یک فرد مهم است زیرا تأثیر زیادی بر منحنی تقاضا، رابطه بین قیمت یک کالا یا خدمات و مقدار تقاضا برای یک دوره زمانی معین، و شکل کلی دارد. اقتصاد
هزینه های مصرف کننده بخش بزرگی از تولید ناخالص داخلی (GDP) را در کشورها هدایت می کند. اگر مردم خرید خود را کاهش دهند، تقاضا برای کالاها و خدمات کاهش مییابد و سود شرکت، بازار کار، سرمایهگذاری و بسیاری موارد دیگر که باعث کارکرد اقتصاد میشود، کاهش مییابد.
مردم همیشه منطقی نیستند و گاهی نسبت به انتخاب های موجود بی تفاوت هستند. اتخاذ برخی تصمیمات به ویژه دشوار است زیرا مصرف کنندگان با محصولات آشنا نیستند. همچنین ممکن است یک مؤلفه احساسی در فرآیند تصمیمگیری دخیل باشد که نمیتواند در یک عملکرد اقتصادی ثبت شود.
فرض اصلی که نظریه مصرف کننده مطرح می کند به این معنی است که مورد انتقاد شدید قرار گرفته است. در حالی که مشاهدات آن ممکن است در یک دنیای کامل معتبر باشد، در واقعیت، متغیرهای متعددی وجود دارند که میتوانند فرآیند سادهسازی عادات خرج کردن را ناقص نشان دهند.