قانون اساسی مجموعه ای از قوانین است که نحوه عملکرد یک کشور، ایالت یا سایر سازمان های سیاسی را راهنمایی می کند. اکثریت قریب به اتفاق قوانین اساسی معاصر، اصول اساسی دولت، ساختار و فرآیندهای حکومت و حقوق اساسی شهروندان را توصیف می کنند. سایر قوانین دولت مجاز به مخالفت با قانون اساسی آن نیست. قانون اساسی ممکن است اصلاح یا تغییر کند، اما نمی توان آن را به طور یکجانبه توسط قانون عادی تغییر داد.
محتوا و ماهیت یک قانون اساسی خاص، و همچنین نحوه ارتباط آن با بقیه نظم حقوقی و سیاسی، بین کشورها به طور قابل توجهی متفاوت است و هیچ تعریف جهانی و بدون مناقشه از قانون اساسی وجود ندارد. با این وجود، هر تعریف عملی پذیرفته شده عمومی از قانون اساسی احتمالاً شامل ویژگی های زیر است:
قانون اساسی مجموعه ای از قواعد اساسی حقوقی- سیاسی است که:
قانون اساسی مجموعهای از اصول نقضناپذیر و مقررات خاصتری را ایجاد میکند که قوانین آتی و فعالیتهای دولتی بهطور کلی باید با آنها مطابقت داشته باشد. این کارکرد، که معمولاً مشروطیت نامیده می شود، برای عملکرد دموکراسی حیاتی است.
کارکرد دومی که قانون اساسی در خدمت آن است، کارکرد نمادین تعریف ملت و اهداف آن است.
کارکرد سوم و بسیار عملی قوانین اساسی این است که الگوهای اقتدار را تعریف می کنند و نهادهای دولتی را ایجاد می کنند.
قانون اساسی چندین کارکرد را انجام می دهد:
یونانیان باستان اولین مردمی بودند که به قانون اساسی فکر کردند. آنها شکلی از دموکراسی را ایجاد کردند که در آن برخی از مردم در نحوه اداره دولت نظر داشتند. با این حال، برای صدها سال پس از این، اکثر مردم توسط پادشاهان یا ملکه ها اداره می شدند. مردم هیچ حقی نداشتند و در مورد نحوه اداره آنها هیچ نظری نداشتند. در نهایت، شروع به تغییر کرد.
در سال 1215، زمین داران در انگلستان از فرمانروای ظالم و حریص خود، شاه جان، ناراحت بودند. آنها با هم متحد شدند و شاه را مجبور کردند که سندی را امضا کند که حقوق خاصی برای آنها تضمین می کند. این سند Magna Carta نام داشت. مگنا کارتا به عنوان الگویی برای بسیاری از قوانین اساسی آینده عمل کرد.
در دهه های 1600 و 1700 متفکرانی مانند جان لاک در انگلستان و ژان ژاک روسو در فرانسه درباره ایده ای به نام قرارداد اجتماعی نوشتند. این ایده بیان می کند که مردم از آزادی خود برای انجام هر کاری که می خواهند در ازای حمایت از یک دولت باثبات صرف نظر می کنند.
قانون اساسی هند طولانی ترین قانون اساسی مکتوب هر کشور در جهان است، در حالی که قانون اساسی موناکو کوتاه ترین قانون اساسی مکتوب است. قانون اساسی سن مارینو قدیمی ترین قانون اساسی مکتوب فعال جهان است که در سال 1600 ایجاد شده است، در حالی که قانون اساسی ایالات متحده قدیمی ترین قانون اساسی مدون فعال است.
امروزه تقریباً همه کشورها قانون اساسی مکتوب دارند. مشهورترین نمونه کشوری بدون قانون اساسی مکتوب، انگلستان است. قانون اساسی بریتانیا مجموعه ای از قوانین است که در طول تاریخ ایجاد شده است. عناصر آن عبارتند از Magna Carta، منشور حقوق انگلیسی در سال 1689، قوانین تصویب شده توسط پارلمان، تصمیمات دادگاه، و منابع دیگر.
همه قانون اساسی از مردم کشور نمی آید. به عنوان مثال، قانون اساسی ژاپن بیشتر توسط نویسندگان آمریکایی تهیه و توسط محققان ژاپنی بررسی و اصلاح شد. این پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت.
و حتی بهترین قانون اساسی تضمین نمی کند که دولت از آن پیروی کند. دیکتاتورها یا حاکمانی که قدرت نامحدودی را در اختیار می گیرند، اغلب قانون اساسی کشور خود را نادیده می گیرند.
قوانین اساسی می تواند مدون، غیر مدون و مختلط باشد.
مدون یعنی قانون اساسی در یک سند نوشته شده است. متداول ترین نمونه آن قانون اساسی آمریکا است که حدود 200 سال پیش تدوین شده است که روی یک تکه کاغذ نوشته شده و حقوق شهروندان آمریکایی و همچنین اختیارات دولت او را مشخص می کند.
یک قانون اساسی مدون به زبان ساده به این معنی است که نانوشته است و بنابراین از منابع مختلفی می آید. به عنوان مثال، قانون اساسی بریتانیا نمونه ای از قانون اساسی مدون نشده است، و می توان آن را در اختیارات سلطنتی، کنوانسیون ها، قانون عرفی، قانون اساسی و آثار مکتوب معروف کارشناسان قانون اساسی یافت.
تفاوت اصلی بین این دو تفاوت در انعطاف پذیری است. در حالی که قانون اساسی مدون سفت و سخت و «سنگ ساخته شده» است، قانون اساسی مدون با شرایط و شرایط اضطراری که ممکن است در یک کشور ایجاد شود، سازگار است. این اجازه می دهد تا تغییرات سریع و مناسب مطابق با مقیاس مشکل ایجاد شود و یک قانون اساسی مدون ممکن است مدت بیشتری طول بکشد تا اصلاح شود.
علاوه بر این، یک قانون اساسی مدون اغلب حقوق شهروندان کشور را بیان می کند، بنابراین تا حدی شفافیت وجود دارد. در حالی که یک قانون اساسی مدون نمیتواند منجر به سردرگمی در مورد اینکه حقوق یک فرد تا چه حد گسترش مییابد.
در نهایت، می توان گفت که قانون اساسی مکتوب، حاکمیت محکم تری را بر اختیارات مسئولین نگه می دارد و قانون اساسی غیر مدون آزادی و قدرت بسیار بیشتری به رهبران می دهد. یک بار دیگر بریتانیا را به عنوان مثال در نظر می گیریم، موقعیت نخست وزیر و کابینه آنها توسط قانون اساسی از قدرت زیادی برخوردار است زیرا آنها اعضای هر دو قوه مجریه و مقننه هستند. در ایالات متحده، تفکیک قوا واضحتر وجود دارد و رئیسجمهور تنها مجریه است و حوزههای نفوذ او بسیار کمتر است.
برخی از قوانین اساسی تا حد زیادی، اما نه به طور کامل، مدون هستند. اینها تا حدی نوشته شده اند و قوانین اساسی مختلط نامیده می شوند. مثلا قانون اساسی استرالیا و کانادا.
هیچ کشور مدرنی را نمی توان تنها از یک مکان واحد اداره کرد. بر این اساس، همه کشورها حداقل دارای دو سطح حکومتی مرکزی و محلی هستند.
توزیع قدرت بین سطوح مختلف حکومت یکی از جنبه های مهم سازماندهی قانون اساسی یک دولت است.
بسته به اینکه قانون اساسی چگونه قدرت را بین دولت های مرکزی و محلی سازماندهی می کند، می توان گفت که یک کشور دارای یک سیستم واحد یا فدرال است.
در یک دولت واحد، قدرت در اختیار یک مقام مرکزی است، اما در یک دولت فدرال، قدرت بین دولت ملی یا دولت فدرال و دولت های محلی یا دولت های ایالتی تقسیم می شود.
در یک سیستم واحد، اگرچه دولتهای محلی ممکن است از خودمختاری قابل توجهی برخوردار باشند، اما به اختیارات آنها وضعیت قانون اساسی داده نمیشود. دولت مرکزی تعیین میکند که کدام تصمیمها را به سطح محلی واگذار کند و در صورت تمایل ممکن است دولتهای محلی را لغو کند.
یکی دیگر از تمایز مهم بین سیستم واحد و فدرال این است که ایالت ها یا استان های یک ایالت فدرال بر اساس قانون اساسی از حاکمیت محافظت می کنند. در یک سیستم فدرال، دولتهای ایالتی یا استانی با دولت مرکزی دارای حاکمیت مشترک هستند و صلاحیت نهایی را بر طیف وسیعی از حوزههای سیاسی دارند.
در میان دولتهای دارای دو سطح حکومت، میتوان بر اساس خودمختاری بیشتر یا کمتری که به سطح محلی اعطا میشود، تمایز قائل شد. احترام دولت بریتانیا به خودگردانی محلی همواره از ویژگی های قانون اساسی این کشور بوده است. در مقابل، فرانسه به طور سنتی مقامات محلی خود را تحت کنترل شدید مرکزی نگه می داشت.
دولت فدرال
حکومت واحد
تفکیک قوا یک دکترین قانون اساسی است که بر اساس آن سه قوه - مجریه، مقننه و قضائیه از هم جدا هستند. هر شعبه اختیارات جداگانه ای دارد و به طور کلی هر شعبه مجاز به اعمال اختیارات شعب دیگر نیست. این سیستم به عنوان سیستم چک و تعادل نیز شناخته می شود زیرا به هر شعبه اختیارات خاصی داده می شود تا سایر شاخه ها را بررسی و متعادل کند.
اصلاحیه قانون اساسی اصلاح قانون اساسی یک نهاد مانند یک سازمان، سیاست است. اغلب اصلاحات مستقیماً متن را تغییر می دهند و در بخش های مربوطه قانون اساسی موجود گنجانده می شوند. برعکس، اصلاحیه ها را می توان بدون تغییر در متن موجود سند اضافه کرد، به عنوان الحاقیه های الحاقی به قانون اساسی که به آنها کدیکال می گویند.
یک قانون اساسی یا ماده قانون اساسی که تصویب برخی اصلاحات را دشوارتر یا غیرممکن می کند و چنین اصلاحاتی را غیرقابل پذیرش می کند. نادیده گرفتن یک بند مستحکم ممکن است به اکثریت فوق العاده، رفراندوم یا رضایت حزب اقلیت نیاز داشته باشد. اکثر قوانین اساسی ایجاب می کنند که اصلاحیه ها نمی توانند تصویب شوند مگر اینکه رویه خاصی را تصویب کرده باشند که سختگیرانه تر از آنچه در قوانین عادی لازم است.