Google Play badge

اقتصاد


آیا تا به حال تعجب کرده اید،

چرا برخی از کشورها ثروتمند و برخی کشورها فقیر هستند؟

چگونه داده ها می توانند به ما در درک جهان کمک کنند؟

چرا حقوق زنان کمتر از مردان است؟

چرا به اطلاعاتی نیاز داریم که به ما در تصمیم گیری بهتر کمک کند؟

چه چیزی باعث رکود می شود؟

اقتصاد می تواند به ما کمک کند تا به همه این سؤالات و بسیاری دیگر از این قبیل پاسخ دهیم. در این درس سعی خواهیم کرد بفهمیم اقتصاد چیست و چگونه در زندگی روزمره ما کاربرد دارد.

اقتصاد چیست؟

اگر با دقت به اطراف نگاه کنید، خواهید دید که کمبود یک واقعیت زندگی است. کمیابی به این معناست که نیازهای انسان برای کالاها، خدمات و منابع بیشتر از آنچه در دسترس است. منابعی مانند نیروی کار، ابزار، زمین و مواد خام برای تولید کالاها و خدماتی که می‌خواهیم ضروری هستند، اما در عرضه محدود وجود دارند. زمان منبع کمیاب نهایی است - همه 24 ساعت در روز فرصت دارند. در هر نقطه از زمان، تنها مقدار محدودی از منابع موجود است.

در هسته خود، اقتصاد مطالعه چگونگی تصمیم گیری انسان ها در مواجهه با کمبود است. اینها می توانند تصمیمات فردی، تصمیمات خانوادگی، تصمیمات تجاری، تصمیمات کاری یا تصمیمات اجتماعی باشند. این مطالعه چگونگی انتخاب افراد، کسب و کارها، دولت ها و کشورها در مورد نحوه تخصیص منابع را مطالعه می کند.

یکی از اولین متفکران اقتصادی ثبت شده، هزیود، کشاورز/شاعر یونانی قرن هشتم قبل از میلاد بود، که نوشت که برای غلبه بر کمبود، کار، مواد و زمان باید به طور مؤثر اختصاص داده شود. اما بنیان‌گذاری اقتصاد مدرن غربی بسیار دیرتر اتفاق افتاد، که عموماً به انتشار کتاب آدام اسمیت، فیلسوف اسکاتلندی در سال 1776، تحقیقی در مورد ماهیت و علل ثروت ملل نسبت داده شد.

اقتصاد بر اعمال انسان ها تمرکز دارد، بر اساس این فرض که انسان ها با رفتار منطقی عمل می کنند و به دنبال بهینه ترین سطح سود یا مطلوبیت هستند. اصل (و مشکل) علم اقتصاد این است که انسان خواسته های نامحدودی دارد و دنیایی از امکانات محدود را اشغال می کند. به همین دلیل، مفاهیم بهره وری و بهره وری از نظر اقتصاددانان بسیار مهم است. آنها استدلال می کنند که افزایش بهره وری و استفاده کارآمدتر از منابع می تواند منجر به استاندارد زندگی بالاتر شود.

علم اقتصاد به تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات می پردازد. اغلب شامل موضوعاتی مانند ثروت و امور مالی است، اما همه چیز به پول نیست. هنگامی که اقتصاد در مورد مسائل کشاورزی و زیست محیطی به کار می رود، به تخصیص کارآمد منابع طبیعی برای به حداکثر رساندن رفاه جامعه می پردازد.

مکاتب فکری اصلی

اقتصاد کلاسیک

عمدتاً در اواخر قرن 18 تا اواسط قرن 19 در بریتانیا شکوفا شد. آدام اسمیت، ژان باپتیست سی، دیوید ریکاردو و جان استوارت میل را متفکران اصلی اقتصاد کلاسیک می دانند. طبق اقتصاد کلاسیک، اقتصادهای بازار عمدتاً سیستم‌های خودتنظیمی هستند که توسط قوانین طبیعی تولید و مبادله اداره می‌شوند. کتاب ثروت ملل آدام اسمیت در سال 1776 به عنوان آغاز اقتصاد کلاسیک در نظر گرفته می شود. پیام اساسی در کتاب اسمیت این بود که ثروت هر ملتی نه با طلای موجود در خزانه پادشاه، بلکه بر اساس درآمد ملی آن تعیین می‌شود. این درآمد به نوبه خود مبتنی بر کار ساکنان آن بود که با تقسیم کار و استفاده از سرمایه انباشته که به یکی از مفاهیم اصلی اقتصاد کلاسیک تبدیل شد، به طور مؤثر سازماندهی شد.

اقتصاد مارکسیستی

اقتصاد مارکسی یک مکتب فکری اقتصادی است که بر اساس آثار کارل مارکس، اقتصاددان و فیلسوف قرن نوزدهم است. مارکس ادعا کرد که دو نقص عمده در سرمایه داری وجود دارد که منجر به استثمار می شود: ماهیت آشفته بازار آزاد و نیروی کار مازاد. او استدلال کرد که تخصصی شدن نیروی کار، همراه با جمعیت رو به رشد، دستمزدها را پایین می‌آورد، و افزود که ارزشی که برای کالاها و خدمات قائل می‌شود دقیقاً هزینه واقعی نیروی کار را محاسبه نمی‌کند. در نهایت، او پیش‌بینی کرد که سرمایه‌داری باعث می‌شود افراد بیشتری به موقعیت کارگری تنزل پیدا کنند، و جرقه‌ای برانگیختن انقلاب و واگذاری تولید به دولت.

اقتصاد نئوکلاسیک

این رویکرد در اواخر قرن نوزدهم بر اساس کتاب‌های ویلیام استنلی جوونز، کارل منگر و لئون والراس توسعه یافت.

اقتصاددانان کلاسیک فرض می کنند که مهمترین عامل در قیمت یک محصول هزینه تولید آن است. اقتصاددانان نئوکلاسیک استدلال می کنند که مطلوبیت برای مصرف کنندگان، نه هزینه تولید، مهم ترین عامل در تعیین ارزش یک محصول یا خدمات است. آنها تفاوت بین هزینه های واقعی تولید و قیمت خرده فروشی را «مازاد اقتصادی» می نامند. اقتصاددانان نئوکلاسیک معتقدند که اولین نگرانی یک مصرف کننده، به حداکثر رساندن رضایت شخصی است. بنابراین، تصمیم گیری خرید بر اساس ارزیابی آنها از مطلوبیت یک محصول یا خدمات. این نظریه با تئوری رفتار عقلانی منطبق است، که بیان می کند که افراد هنگام تصمیم گیری های اقتصادی منطقی عمل می کنند.

علاوه بر این، اقتصاد نئوکلاسیک تصریح می کند که یک محصول یا خدمات اغلب ارزشی بالاتر و فراتر از هزینه های تولید آن دارد. در حالی که تئوری کلاسیک اقتصادی فرض می کند که ارزش یک محصول از هزینه مواد به اضافه هزینه کار ناشی می شود، اقتصاددانان نئوکلاسیک می گویند که ادراکات مصرف کنندگان از ارزش یک محصول بر قیمت و تقاضای آن تأثیر می گذارد.

اقتصاد کینزی

این یک نظریه در مورد هزینه کل در اقتصاد و تأثیر آن بر تولید، اشتغال و تورم است. این توسط اقتصاددان بریتانیایی جان مینارد کینز در طول دهه 1930 در تلاش برای درک رکود بزرگ توسعه یافت. اقتصاد کینزی یک نظریه سمت تقاضا در نظر گرفته می شود که بر تغییرات اقتصاد در کوتاه مدت تمرکز دارد. بر اساس نظریه خود، کینز از افزایش مخارج دولت و کاهش مالیات ها برای تحریک تقاضا و خروج اقتصاد جهانی از رکود حمایت می کند. اقتصاد کینزی بر استفاده از سیاست فعال دولت برای مدیریت تقاضای کل به منظور مقابله یا جلوگیری از رکود اقتصادی متمرکز است. سیاست‌های مالی و پولی فعال، ابزار اولیه‌ای هستند که اقتصاددانان کینزی برای مدیریت اقتصاد و مبارزه با بیکاری توصیه می‌کنند.

انواع علم اقتصاد

دو نوع عمده اقتصاد وجود دارد

اقتصاد کاربردی اصطلاحی است که برای توصیف اینکه چگونه تئوری های اقتصادی را می توان در موقعیت های دنیای واقعی به کار برد. این به همه چیز از هزینه ها و منافع گرفته تا پیش بینی رفتار انسان تا تصمیم گیری آگاهانه نگاه می کند.

نشانگرهای اقتصادی

شاخص های اقتصادی آمارهای کلیدی در مورد اقتصاد هستند که می توانند به شما کمک کنند تا بهتر بفهمید اقتصاد به کجا می رود.

شاخص های اقتصادی را می توان با توجه به "زمان" و "جهت" به سه دسته طبقه بندی کرد.

شاخص های اقتصادی بر اساس زمان بندی

شاخص های پیشرو به تغییرات آتی در اقتصاد اشاره می کنند. آنها برای پیش بینی کوتاه مدت تحولات اقتصادی بسیار مفید هستند زیرا معمولاً قبل از تغییر اقتصاد تغییر می کنند. به عنوان مثال، بازار سهام،

شاخص های عقب ماندگی معمولاً پس از تغییر اقتصاد به وجود می آیند. معمولاً زمانی که برای تأیید الگوهای خاص استفاده می شوند بسیار مفید هستند. شما می توانید بر اساس الگوها پیش بینی های اقتصادی انجام دهید، اما شاخص های عقب مانده را نمی توان برای پیش بینی مستقیم تغییرات اقتصادی استفاده کرد. به عنوان مثال، تولید ناخالص داخلی (GDP)، بیکاری، شاخص قیمت مصرف کننده (CPI)، نرخ بهره، قدرت ارز،

شاخص های تصادفی اطلاعات ارزشمندی در مورد وضعیت فعلی اقتصاد در یک منطقه خاص ارائه می دهند زیرا همزمان با تغییراتی که سیگنال می دهند اتفاق می افتد. مثلاً تولید صنعتی

شاخص های اقتصادی بر اساس جهت

شاخص های چرخه ای در همان جهتی حرکت می کنند که اقتصاد عمومی. زمانی که اقتصاد خوب پیش می‌رود، افزایش می‌یابد، زمانی که وضعیت بدی دارد کاهش می‌یابد. به عنوان مثال، تولید ناخالص داخلی (GDP)

شاخص های ضد چرخه در جهت مخالف اقتصاد عمومی حرکت می کنند. در کوتاه مدت زمانی که اقتصاد رو به وخامت است افزایش می یابد. مثلا نرخ بیکاری

شاخص‌های غیر چرخه‌ای آنهایی هستند که همبستگی کمی با چرخه تجاری ندارند: زمانی که اقتصاد عمومی به خوبی کار می‌کند، ممکن است افزایش یا کاهش پیدا کند و زمانی که خوب عمل نمی‌کند ممکن است افزایش یا کاهش یابد.

Download Primer to continue